گروه بیداد، پس از سالها
کاشمر، در حوزهی موسیقی، پشرفتهای چشمگیری داشته است. این پیشرفتها را در مقایسه با دهه هفتاد و هشتاد میتوان بررسید و هنرمندان این حوزه را مقایسه کرد. حضور نسل جوان که مسیر موسیقی را نیز بهطور تخصصی (آکادمیک) دنبال میکنند، درخورتوجه است. گروه بیداد، از گروههای موسیقی شناختهشده در سطح منطقهی ترشیز است. این گروه به سرپرستی هادی قاسمی، از سال 1375 فعالیت خود را آغاز کرده و تا به امروز نیز ادامه یافته و در این مسیر همواره تغییر و تحولات جدیای را تجربه کردهاند.
قاسمی، بیشتر تمرکز خود را روی جذب نوجوانان و جوانان گذاشته است. باید اینجا این مورد را یادآور شوم که هادی قاسمی، در گردهمآوری گروه و تمرین و نظمبخشیدن به گروهی برای اجرا، صبر و مدیریتی مقبول دارد. از همینرو همواره میتواند اجراهایی در سطح منطقه برگزار کند که مخاطبان بیشماری از آن اجراها استقبال کنند. دربارهی کارهایی که تاکنون اجرا کرده است، نقد و بررسیهای گوناگونی صورت گرفته، اما، اگر بخواهیم برای کارهای اجراشده و تولیدشدهی قاسمی تقسمبندیای در نظر بگیریم، کارهای او به دو قسمت قبل از ارتباطش با هنرمندان استانی همچون رامین میلانی و قبل از آن تقسیم میشود. هادی قاسمی، برای کارهای تولیدیاش نیاز به تنظیم داشت و این جهش در سبک و سیاق او را میتوان پس از ارتباطش با میلانی در مشهد، مشاهده کرد.
اولین کنسرت
هادی قاسمی، موسیقی را از یک دوسازه شروع میکند. دوسازهای که از یک دستفروش در هشتسالگی میخرد. اولین آهنگی را که اجرا میکند در صف مدرسه است و یکی از آهنگهای فولکلور بهنام «عمله دستهدسته» بوده است.
گروه بیداد از سال 1375 شکل میگیرد. اولین کنسرتی که در سالن سینما کاشمر (سینما ایران فعلی) برگزار میشود. این کنسرت بانام «کنسرت موسیقی سنتی» به سرپرستی «حسین نظیفی» در تاریخ 13،14،15 اردیبهشت 1376 برگزار میگردد. قاسمی اولین کنسرت خود را در کنار هنرمندان آن زمان اجرا میکند. درواقع، نام «بیداد» که خود گوشهای از دستگاه «همایون» در موسیقی سنتی ایرانی است مورد استفاده قرار میگیرد. انتخاب این نام، ریشهی در علاقهی هادی قاسمی به این گوشهی موسیقایی دارد؛ البته، تأثیر آلبوم «بیداد» ساختهی جاودانیاد «استاد پرویز مشکاتیان» را که در سال 1364 منتشر شد، نمیتوان نادیده انگاشت. از سوی دیگر، علاقهی قلبی هادی قاسمی به استاد پرویز مشکاتیان هم روی دیگر سکهی این نام محسوب میشود. این گروه به کار خود کجدار و مریز ادامه میدهد. هادی قاسمی در همان سالِ برگزاری اولین کنسرت به سربازی میرود. رفتهرفته، پای «حمید عسگرزاده» و «محمدعلی احمدی» هم به این گروه کشیده میشود. فعالیت این گروه در واقع با غیاب هادی قاسمی ادامه پیدا میکند... اما، بعدها، هرکدام در مسیر دیگری قرار میگیرند. حمید عسگرزاده، مسیر زندگی خود را از موسیقی به مداحی تغییر میدهد که امروزه میتوان گفت یکی از مداحان خوشصدا و صاحبسبک کاشمر بهحساب میآید؛ حسین نظیفی استخدام میشود؛ محمدعلی احمدی به مشهد مهاجرت میکند و حامد و محمود برادران کوچکتر هادی هم مشمول خدمت سربازی میشوند. درواقع در این مدت، گروه کمکار میشود؛ اما، ارتباط با موسیقی و گروه بیداد بهکل قطع نمیشود.
در سال 1382 گروه بیداد دوباره با افراد جدیدی تمرینهای خود را شروع میکند. هادی غفرانی، ابوالفضل علینیا، علی شمسایی، شهرام مهدیزاده، حمیدرضا شجاعی، حسن قاسمی، حامد قاسمی، گرد هم میآیند تا دوباره فعالیت خود را آغاز کنند و ثمرهی این حضور، میشود کنسرت سال 1384 که اینبار، گروه بانام «صبا» روی صحنه میرود. این اجرا، در سالن تازهساز و مجتمع فرهنگیهنری سرو بهمدت 5 شب اجرا میکند.
گروه «صبا» در سال 1385 اجرایی دیگر را تجربه میکند و دوباره در سکوت فرو میرود. رفتهرفته و حدود دوسهسال بیشوکم، میگذرد، که مؤسسهی «باغ حکمت ترشیز» در کاشمر افتتاح میشود. این مؤسسه، تأثیر بهسزایی در حوزهی فعالیتهای فرهنگیهنری داشته که باید به این موضوع بهطور جداگانه پرداخت. اجراهای گروه بیداد، نه بهصورت کنسرت، که بهصورت برنامههای محفلی در این مؤسسه برگزار میشود. هادی غفرانی به مشهد مهاجرت میکند و قرعهی فال بهنام «حسین یوسفی» میخورد که اینبار میشود خوانندهی گروه بیداد.
در سال 1389 و 1390 دو آلبوم آیینی از هادی قاسمی با همراهی کاظم آبی و مؤسسه باغحکمت ترشیز بانامهای «غربت، عطش و خون» و «نینامه» منتشر میشود. پس از آن، هرساله در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی در کتابکدهی نردبان آسمان برنامههای آیینی باعنوان «چکامههای عاشورا» برگزار میشد که بخشی از آن را موسیقی عاشورایی تشکیل میداد. با ظهور اپیدمی کرونا، این برنامه در محاق میرود...
گرچه کرونا تمامی برنامههای را تحتالشعاع قرار میدهد؛ اما، حضور جوانان و پیوستن آنها به گروه بیداد ادامه دارد و خوانندهای تازنفس نیز بهنام «محمدعلی انبیایی» به گروه بیداد ملحق میشود و پس از آن شاهد اجراهای او در این گروه بودیم.
گفتوگویی دوستانه با هادی قاسمی داشتم. صحبتهای ما، همواره حولمحورهای خاصی میچرخد و چاشنی گفتوگوها هم همیشه شوخی و خنده است.
از او پرسیدم: اگر بخواهی از میان تمام کارهایی که تولید کردهای، یک آلبوم یا آهنگ را پاک کنی، چه چیزی را پاک میکنی؟
قاسمی: قطعاً آلبوم «میزنم چرخی و رقصان میشوم» را حذف میکنم. بهطور کامل حذف میکنم و دوباره تمام کارها را بازنگری و ضبط و پخش میکنم.
سؤال: چند وقت پیش یک آهنگ خواندی. این آهنگ مورد توجه بعضی قرار گرفت؛ اما، بعضی هم به آن آهنگ انتقاد داشتند. هدفت این است که خوانندگی را بهطور جدی ادامه دهی یا اینکه این کار را بهصورت تفننی انجام دادی؟
قاسمی: میدانی! خوانندگی کلاً چیزی است که هرکس دوست دارد تجربه کند. تمام کارهای من تاکنون با صدای خوانندههای مختلفی منتشر شده که قبل از هرچیزی آن را خودم در استودیو خواندهام و برای خواننده ارسال کردهام. بعضی دوستان نزدیک و خانواده، آن کارها را شنیدهاند و هنوز هم آنها را دارند. خیلیها هم به من گفتهاند که صدایت خوب است، چرا چیزی با صدای خودت منتشر نمیکنی و این حرفها..
سؤال: و تو هم تصمیم گرفتی «دلُم تنگه» را بخوانی؟
قاسمی: بله! من هم ترانهی دلم تنگه را ساختم. خیلیها هم دوستش داشتند. البته این را بگویم که این آهنگ را قبلش با صدای سهنفر تست گرفتم و آنچه میخواستم نشد؛ در آخر خودم تصمیم گرفتم بخوانمش. راستش را بخواهی، خیلی هم ترسیدم منتشرش کنم؛ ولی خب! خدا را شکر مورد اقبال عموم مردم قرار گرفت.
هنوز وقتی توی خیابان کسی من را میبینید میپرسد «کی میخوای پیاده بری سیدمرتضی؟»
اما این را بگویم که ممکن است باز هم بخوانم؛ ولی قرار نیست خواننده شوم و بهصورت حرفهای اینکار را دنبال کنم.
سؤال: چندسالی هست که مثل گذشته کنسرت برگزار نمیکنی، این کار دلیل خاصی دارد؟
قاسمی: برگزاری کنسرت سختتر شده و مثل قبل نیست. کلاً نباید اسمش را آورد. بیشتر باید گفت «اجرای صحنهای»، «اجرای زنده»، «کارگاه پژوهشی» و...
از طرفی باید تمام کارها از شعر و موسیقی را بارگذاری برای دریافت مجوز بارگذاری کنم و این چیزها دیگر از حوصلهی من خارج است. بنابراین، رو آوردیم به همین کارگاه موسیقی در کتابکده. تاکنون هم «شب همایون؛ شب دشتی؛ شب چهارگاه» برگزار کردیم. شب «ابوعطا» هم آمادهی اجرا بود که بهدلیل تداخلش با انتخابات و بعد هم مصادف شدن با محرم، موکولش کردیم به بعد از محرم و صفر.
سؤال: یک اجرای کارگاهی متفاوت در کتابکده داشتی. آن اجرا، با کل اجراهایت فرق داشت. علت این تفاوت را در چه میدانی؟
قاسمی: تمرین زیاد؛ عاشقی اعضای گروه؛ همدلی؛ تجربهی من بعد از سالها اجرا و البته توجه به نقدها و مطالب درست دوستان_از جملههای گیردادنهای همیشگی خودت در نشریه و جاهای دیگر_ تأثیر زیادی داشت.
سؤال: آخرین سؤالم را بگذار اینطور بپرسم؛ با شناختی که من از تو و خانوادهات دارم، خانوادهای مذهبی هستید. برخورد خانواده با موسیقی و شخص خودت چهطور بود؟
قاسمی: کلاً سخت بود. باید بگویم نوعی جنگ... بگذریم! هرچه بود، گذشت... گلهای هم ندارم. زیاد هم دخالت نکن! (خندهی دوطرف)؛ اما، بگذار این را بگویم! من در همهی این سالها، حمایتهای زیادی هم دیدهام. اولین کسی که همیشه همراهم بوده، همسرم است و بعد این را باید بگویم که بعضی آدمها اگرچه همخون نیستند، اما، برادروار کنارم بودهاند و دوست دارم از حاجآقای نعیمی نام ببرم که همیشه مرا مورد لطف و حمایت خود قرار دادهاند...
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ