آتوخوانی و روضههای زنانه، در فرهنگ شفاهی ترشیز و گنجینههای زندهی بشری
مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان، رسمی است که در میان مردم ایران رواج بسیار داشته و دارد. بیتردید این وجه، از دورهی صفویه و استیلای تشییع، برجستهتر شده و به آن توجه بیشتری گردیده است. توجه به اشتغال زنان در امور اجتماعی نیز بهنوعی در همین دوره افزایش مییابد.
زنان، بخش عمدهای از مسایل فرهنگی را به دوش کشیده و میکشند و البته در تاریخ کمتر به فعالیتهای نسوان توجه شده است و بهبیان دیگر میتوان گفت تاریخ ما، تاریخی مردانه است.
«بیشک تمدن و فرهنگ بشریت در طول حیات خود شاهد تحولات بسیاری بوده است و زنان یکی از عوامل مهم و تعیینکننده در کنار مردان در همهی عرصهها تأثیرگذار بودهاند. زن در طول تاریخ بهطور کلی و زن ایرانی بهطور خاص، موجودی است که بهلحاظ فرهنگ حاکم در جوامع در متن تحولات قرار داشته است. اگرچه از لحاظ سیاسی، نقش زن در تاریخ بهاندازهی مرد نیست، اما با توجه به آنکه حدود نیمی از اجتماع را زنان تشکیل میدهند، نمیتوان منکر نقش آنها، هرچند بهصورت غیرمستقیم در حوادث و جریانات مختلف بود.» (منتظرالقائم،اصغر؛ شعبانی، زینب، تاریخ، نشریهی کتیبهی میراث شیعه، پاییز و زمستان 1398، شماره 2، صص 53-86)
زنان رفتهرفته به سمت و سوی علمآموزی رفتند و گرچه گاه در محضر پدر، برادر، عمو، خواهر یا مادر یا معلمان زن تعلیم میدیدند، اما توانستند در حوزههای مختلف ادبی، فلسفی و دینی نقشی مهم داشته باشند. «اگرچه دختران در زمینههای دیگری همچون خط و نقاشی و شعر هم میپرداختهاند، ولی تقریباً همهی آنها در آغاز در علوم دینیه و خواندن قرآن کریم ترغیب و عدهای در این میان به پیشرفتهایی نائل می شدند.» (همان)
قصد ندارم در اینجا نام تکتک زنانی که در حوزههای مختلف علمی و سیاسی فعالیت داشتهاند ذکر نمایم. شاید در مقال و مجال دیگری به این مسأله بپردازم؛ تا اینجا برایم اهمیت دارد که زنان در وجوه مختلف علیالخصوص دینی، نقش مهمی ایفا میکردهاند.
اما، در دورهی قاجاریه عزاداری وارد مرحلهی جدیدی میشود. در این دوره عزاداری و سوگواری چه از لحاظ شکلی و چه سبکی و چه محتوایی دگرگونیهایی مییابد. مراسم روضهخوانی رونق بیشتری مییابد و منازل اعیان و نامداران محلی برای برگزاری روضهخوانی میشود. همچنین تکیهها و مسجدها نیز مکانی برای برگزاری روضههاست. در روستاها و شهرهای مختلف نیز با برپایی چادر و تزیین کردن و سیاهپوش کردن، مراسم روضهخوانی برگزار میشده است. این مسأله در گزارشات مختلف نظیمه آمده است.
«گزارشهای نظمیه از وقایع مختلف محلات تهران در سالهای 1303 تا 1305 ق. بر اهتمام مردم به برپایی مراسم عزاداری سرور شهیدان، گواهی میدهد. . برای نمونه، نظمیه در ضمن گزارش وقایع دوشنبه غره شهر ذیقعده الحرام 1303در محلهی عودالجان مینویسد:
_دیروز عصر در خانه حاجی میرزا حسین تاجر، مجلس روضهخوانی بوده است. جمعی از تجار و غیره در آن جا حضور داشتند، غروب متفرق گردیدند.
و نیز در این گزارشها، همچنین از برقراری مجلس روضهخوانی زنانه در منزل حاجی میرزا شفیع لشکرنویس، پرداخت مخارج شام و مجلس روضهخوانی منعقد شده» آمده است. (سیر تحول روضه و روضهخوانی در دورهی قاجار، بینشیفر، فاطمه، نشریهی تاریخنامهی خوارزمی، زمستان 1394، شماره 10، صص 47-72)
روضهخوانی و مداحی برای اهلبیت، شغلی بدون سرمایه ولی معتبر و مورد توجه جامعه بود. هرکس که صدای خوشی داشت پا در این عرصه گذاشت و در میان اجتماع هم اقبال و توجه یافت. در میان زنان هم کسانی که از صدای خوش و سوادی قرآنی برخوردار بودند پا در این عرصه نهادند. «ملا» نقش اساسی در گرداندن روضهها و مجالس زنانه داشته است. در منطقهی ترشیز عموماً و کاشمر خصوصاً به این زنان «آتو» میگفتهاند.
آتوها که از سواد مکتبی برخوردار بودهاند، در مجالس روضهی زنانه نقش مهم و اساسی داشتهاند. همچنین نیز در مراسم جشن و شادی و عروسی به خواندن دوبیتی و چاووشی میپرداختهاند. البته فقط در قسمت زنانهی مجلس عروسی و جشن و شادی. همچنین بعضی از آتوها در زمینههای دیگر اجتماعی هم فعالیت مؤثر داشتهاند. مانند طب عامیانه یا تجویز داروهای گیاهی، مسایل مربوط به زنان، واسطهگری برای ازدواج و پیوندها و... که دلیل توجه به آتوها در امر ازدواج اعتبار و اقبالشان در میان مردم شهر و روستا بوده است.
عموماً در روستاها این زنان را با نام «آتو» میشناسند. در فرهنگ لغت علامهی دهخدا «آتون» ثبت گردیده است. «آتون: کدبانویی که دخترکان را تعلیم خواندن و دوختن دهد.» (دهخدا). دربارهی «ملّا» نیز آمده است: «مأخوذ از مولای تازی، لقب استاد و معلم خواه مرد باشد یا زن. و نیز: عالم. درس خوانده. فاضل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم درس خوانده و تحصیل کرده و باسواد. عوام ناس هرکس را که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد ملا می خوانند و مردم باسواد آدمی را که تحصیلات عمیق داشته باشد ملا می گویند؛ بعضی نیز معتقدند ملا کسی است که خواندن میداند و نوشتن نمیداند و خط ندارد، در مقابل میرزا که خط و سواد هر دو را دارد» (همان)
در میان مردم نیز به زنانی که در مکتب درس میدادهاند و یا مراسم روضهخوانی را اداره میکردهاند و میکنند، «ملا» میگویند. رفتهرفته به زنان روضهخوان هم «ملا» گفتهاند. یکی از ملایان زن در منطقهی کاشمر گویا خانمی بوده بهنام «باجی آقْشیخ» که در مکتب به دختران قرآن خواندن میآموخته است. (اگر بتوانم از ایشان خاطرهای در افواه بزرگان و مکتبرفتگان قدیم بجویم، منتشر خواهم کرد.)
آتوخوان:
حَج معصومه حسینیمقدم، ملقب و مشهور به «آتو» در روستای فدافن متولد میشود. کودکی خود را در مکتب سپری میکند و نزد «باجی آقْشیخ» (خانم فاطمه اولیایی) قرآن خواندن را با سبک و سیاق مکتبخانهای میآموزد. به خانم اولیایی «ملا» میگفتهاند و پس از آن به کلاس درس کتابخوانی میرود به نزد «آقای توکلی» که به کودکان کتاب خواندن میآموخته است. به کسانی که کتابخواندن و نوشتن میآموختند «میرزا» میگفتهاند.
روزگار و خاطرات شیرین «آتو» بیشک برای هر شنوندهای جذاب است. اولین بار «آتو» پای منبر زنی مینشیند بهنام «همشیرهی ملا». همشیره به دلیل کهولت سن موقع خواندن نفس نصفونیمهای میزده و همین دستآویزی برای «آتو» میشود تا ادایاش را در بیاورد. خودش میگوید:
«به خانه میآمدم و روی پلهی کرسی مینشستم و به مادرم میگفتم میخواهم مثل همشیرهی ملا بخوانم و دستلاف* میکردم به خواندن مثل ملای روستا. بعد هم یک زن دیگری بود به اسم «کِلمونده» (کربلایی ماندگار) که اداش را در میآوردم.»
«آتو» از حافظهای نیک برخوردار است و بیشتر خاطراتش را از گذشته هنوز در خاطر دارد. از کلاس رفتنش نزد «میرزای توکلی» خاطرات شیرینی دارد که یکیاش شیوهی کتاب خواندش است. برایم گفت:
«یک کتابی به ما داد که بخوانیم و فردایش برویم پیشش تا میرزا گوش بکشد** ببیند چیزی یاد میگیرم بخوانم یا نه! من هم کل کتاب را در شب خواندم. فردایش که رفتم پیش میرزا گفتم میرزا! میخوای گوش بکشی؟ گفت نه! مگر بلدی بخوانی؟ گفتم بله! برایش خواندم و گفت تو کجا یاد گرفتهای؟ گفتم من قرآن را یاد گرفتهام و از همان جا کلمات را شباهت میدهم و میخوانم.»
تقریباً میتوان گفت که از کودکی آتوخوانی را آغاز میکند. رفتهرفته مردم از صدای آتو خوششان میآید و آتو میان مردم اعتباری کسب میکند. حالا هم برای مردم استخاره میگیرد؛ کارهای مربوط به زنان را انجام میدهد؛ داروهای گیاهی را هم خوب میشناسد. آتو، در روستا دارای اعتبار و حرمت است و همه نامش را با احترام برزبان میآورند. هنوز بسیاری از زنان در بسیاری امور با آتو مشورت میکنند. حرف آتو هنوز برای مردم حجت است.
میراث زندهی بشری:
در زمینهی فرهنگ شفاهی، گنجینههای گرانبهایی وجود دارد که پرداختن به آنها اگرچه کاری توانفرسا و سخت است، اما بسیار آموزنده و ارزمند است. توجه به اشخاص زنده که در سینهی خود خاطرات و اشعار و فرهنگی غنی دارند از همهی حوزههای فرهنگ شفاهی مهمتر است. با توجه به آنچه از آتو دیدم و شنیدم، میتوان چنین ادعا کرد که آتو یک میراث زندهی بشری است. از همین رو امیدوارم ادارهی میراثفرهنگی، در این راه توجهی ویژه داشته باشد و با توجه به معیارهای این وزارتخانه، در این راه اقدامی عاجل انجام دهد.
گنجینههایی تکرار ناشدنی در این منطقه حضور دارند که وجودشان ارزشمند است. به عنوان یک خبرنگار و روزنامهنویس حوزهی فرهنگ شفاهی، میتوانم به خودم ببالم که تکتک این افراد را از نزدیک میبینم و درباره یشان مینویسم. نوشتن از این افراد، برایم یک افتخار است و بیشک آینده را بیش از امروز به کار خواهد آمد.
*دستلاف: شروع کردن؛ آغاز کردن؛ در معنای اولین پولی هم که از فروش اولین جنس به دست میآید، میگویند.
**گوش کشیدن: گوش دادن؛ گوش سپردن؛ شنیدن= گویش مردم ترشیز
نویسنده: حمید ضیایی
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ