لطفاً از هنر شهرمان حمایت نکنیم!
یکی از مهمترین دغدغههایم در تمام این سالها این بوده که موضوع هزینه کردن برای کالای فرهنگی را ترویج دهم و در یادداشتهای متعددی به این موضوع پرداختهام و دلایلم را نیز مطرح کردهام. هرچند به این موضوع نیز آگاهم که در زمانهی کسادی بازار و ناهمخوانی دخلوخرجِ زندگیها نمیتوان توقع چندانی داشت؛ اما، این بدانمعنا نیست که کسی هم خواهان هزینه کردن برای کالای فرهنگی نباشد و بیشک کسانی هستند که از سر و ته هزینههایشان برای کار فرهنگی میزنند. در این میان نقش هنرمندان را باید برجستهتر دانست. هنرمندان تمام حوزههای هنری کاشمر، به اشکال مختلف از آثار هنری حمایت میکنند. چه تبلیغات در فضای مجازی و هشتگ زدن و چه با حضور خود و خرید آن کالا و یا بازدید از نمایشگاه و...
از کارهایی که در این چند سال اخیر بسیار بهچشم آمده هشتگزدن «از هنر شهرمان حمایت کنیم» بوده است. در واقع بنیانگذار این هشتگ در فضای مجازی، هنرمندان حوزهی نمایش و تئاتر بودهاند. در این کارزار مجازی و تبلیغات الکترونیکی در اکثر مواقع بیشترِ هنرمندان حوزههای مختلف هنری شرکت کردهاند و بهواقع با حمایت و حضور خود پای نمایشهای متعددی نشستهاند. در بیشتر اجراهای تئاتر در کاشمر حضور داشتهام و خود نیز شاهد حضور چشمگیر هنرمندان رشتههای مختلفی همچون شعر، موسیقی، خوشنویسی، تجسمی، نقاشی، صنایعدستی و... بودهام؛ اما، برای دیگر حوزههای هنری خبری از این هشتگ نیست. گویا این هشتگ مختص حوزهی نمایشی شهرمان است که فقط در مواقع اجراهای نمایش سر از زیر خاک بیرون میآورد و صفحههای مختلف عمومی و خصوصی را پر میکند. حضور هنرمندان و معرفی فعالیتهای هنری توسط هنرمندان حوزههای مختلف میتواند در معرفی و شناساندن آن فعالیت نقش مهمی داشته باشد. متأسفانه بیمهری هشتگگذاران گاهی چنان بهچشم میآید که بیحاشیهترین هنرمندان را نیز برآشفته میکند.
امیدوارم هنرمندان این مهم را بر خود فرض بدانند و هنر را در خداییناکرده در انحصار یک حوزه و یک شاخهی هنری نپندارند.
از هنر شهرمان حمایت نکنیم!
از هنر شهرمان حمایت نکنیم نقطهی مقابل هشتگی است که گاه و بیگاه رواج مییابد. در واقع میخواهم بگویم که هنر نیاز به حمایت ندارد، چراکه باید این باور رواج پیدا کند که هنر و کالای فرهنگیهنری خود یک نیاز است. چرا امروزه هنرمند ما برای تبلیغ و جذب مخاطب باید از چنین هشتگی استفاده کند؟ احساس میکنم هنر بیش از همه از چنین تبلیغاتی ضربه خواهد خورد و مخاطب بهنوعی احساس ایثار و از خودگذشتگی پیدا میکند. نباید چنین احساسی را در مخاطب بهوجود آورد. نگارنده این را قبول دارد که برای تولید یک اثر هنری همچون تئاتر، موسیقی، شعر، نقاشی و... هنرمند رنج و ممارست بسیاری را متحمل میشود؛ اما قرار نیست ما به مخاطب بگوییم که «ببین آقا یا خانم مخاطب! ما این همه زحمت کشیدهایم که برای تو یک اثر هنری تولید کنیم و حالا تو بیا و از ما حمایت کن و بلیت بخر!» این شیوهی تبلیغات بیشتر شبیه به فروش بستههای لوبیا چیتی وارادتی است که میخواهیم آن را به دیگران معرفی کنیم و برایش تخفیف میگذاریم و از دیگران میخواهیم ما را تبلیغ کنند و بگویند خورشت این لوبیا چیتی بینظیر است! این در صورتی که ممکن است مخاطب طعم و مزهی لوبیا را هم احساس نکرده باشد.
من منکر اقتصاد هنر و درآمد از مجرای هنر نیستم؛ اما با هرنوع تبلیغ مارکتی برای هنر عمیقاً مخالفت میکنم. چراکه شأن هنر را بالاتر و والاتر از آن میدانم که آن را در گیشه خلاصه کنیم. ممکن است بپرسید پس چهگونه مخاطب را ترغیب به خرید کالای هنری کنیم؟ بیشک در پاسخ خواهم گفت باید در تمام این سالها هنر را چنان تولید و عرضه میکردیم که برای مخاطب یک کالای لوکس بهحساب نیاید و مخاطب منتظر نمایشگاه، تئاتر، نشست ادبی، نمایشگاه نقاشی و... بعدی باشد. این نکته هم نباید فراموش شود که نمیتوان برای مخاطب روی تمام جامعه حساب کرد؛ مخاطبِ کالای هنری مشخص است و آن مخاطب هم خود منتظر کالای فرهنگی میماند.
حالا برای اینکه متهم به پوزیتیویستیم و خودرأیی و هزار انگ دیگر نشوم، این را میگویم که بیایید از هنر حمایت کنیم؛ اما نه فقط از یک هنر! از تمام رشتههای هنری. این را برای مخاطب نمیگویم! برای هنرمندان میگویم.
دوران پساکرونا:
بیاییم تصور کنیم همهی ما بعد از کرونا دوباره متولد شدهایم. تمام آنچه را که قبل از کرونا بوده، فراموش کنیم و اینچنین تصور کنیم که دوباره در یک جهان دیگر پا گذاشتهایم. البته تا حدودی حق هم همین است؛ چراکه بسیاری از موارد بهداشتی در دوران کرونا و بعد از آن تغییر چشمگیری داشت. حالا بیاییم تصور کنیم ما قبل از کرونا هیچ فعالیت هنری و فرهنگیای نداشتهایم و امروز قرار است از نو آغاز کنیم. در این مدت شاهد فعالیتهای متعددی بودهایم؛ البته شاهد تغییرات خوبی هم بودهایم. مخصوصاً در حوزهی هنرهای نمایشی باید بگویم که تغییراتی رخ داده است؛ اما سؤال اینجاست که این تغییرات تا چه حد توانسته مخاطب را اقناع کند؟ چهقدر توانسته در چشم مخاطب جای بگیرد؟ هنر را اگر یک کتاب تصور کنیم، باید با هر صفحهاش جلو برویم و به فراز و فرودهای متعددی برخورد کنیم. حالا این سؤال پیش میآید، علیرغم حمایت و حضور بیچشمداست مردم و هنرمندان، ما شاهد چنین تغییرات و پیشرفتهایی خواهیم بود؟
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ