نگاهی به موقعیت زنان در پست های مدیریتی و سیاسی
هر چند تعداد داوطلبین زن نسبت به دوره های قبل افزایش یافته، ولی از نظر آماری تفاوت زیادی بین تعداد داوطلبین زن و مرد جهت رقابت در انتخابات کسب کرسی بهارستان وجود دارد.
در این نوشتار مشارکت زنان در فعالیت های مختلف مدیریتی خرد و کلان اجتماعی، فعالیت های سیاسی زنان در سطوح پایین مثل رای دادن، تفکر سیاسی زنان، موانع حضور زنان در پست های سیاسی و اجتماعی با توجه به آمار موجود بررسی می شود.
مشارکت زنان در فعالیت های غیرسیاسی در سطوح مختلف مدیریتی
در گزارشی که راجع به وضعیت مدیریتی زنان نسبت به مردان مورد مقایسه قرار گرفت مشخص شد که زنان در سطوح بالا و میانی مدیریتی دارای تعدا کمتری نسبت به مردان هستند به نظر می رسد تعداد زنان فقط در پست های مدیریت پایه افزایش یافته است. در این گزارش امده است:
الف:سال ۹۸ در مقابل هزار و ۱۵۹ مدیر عالیرتبه مرد، تنها ۶۷ زن صاحب چنین پستی بودهاند.
ب:در این سال در مقابل ۱۸ هزار و ۷۰۱ مدیر میانی مرد، نیز تنها هزار و ۹۲۴ زن مدیر میانی بودهاند.
ج: در همین سال همچنین در مقابل ۳۶ هزار و ۴۲۳ مدیر پایه مرد، حدود ۱۱ هزار زن صاحب چنین پستی در سراسر کشور بودهاند.
این گزارش در حالی از رشد ۳۶ درصدی انتصاب زنان در پستهای دولتی طی دو سال گذشته خبر داده که نگاهی به آمار کنونی مدیران زن در ایران نشان میدهد که سهم آنها از پستهای مدیریتی بسیار ناچیز است و این افزایش در سطح مدیران پایه اتفاق افتاده است.
همچنین دادههای مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار در سال 97 نشان میدهد که سهم زنان از تمام مشاغل مزد و حقوق بگیری تنها ۱۹درصد و مردان ۸۱درصد بوده است. همان زمان خبرگزاری ایسنا در گزارشی از این آمار نتیجه گرفت: «مردان و زنان دسترسی بسیار نابرابری به مشاغل مزد و حقوق بگیری در کشور دارند.» دادههای فصلی مرکز آمار در فروردینماه امسال نشان میدهد طی سهسال گذشته یعنی از بهار 98 تا زمستان 1401 نرخ مشارکت اقتصادی زنان، روندی نزولی را طی کرده است. بررسیها نشان میدهد در زمستان 1401 نرخ بیکاری زنان نسبت به زمستان سال 1400، هشت دهمدرصد بیشتر شده و به 7/15 درصد رسیده است؛ نرخ مشارکت اقتصادی در همین زمان با افزایش نیمدهم درصدی به 3/13 درصد رسید.
واقعیت این است که زنان در بازار کار سهم بسیار ناچیزی دارند چنان که میزان بیکاری زنان در تمامی سطوح تحصیلی تقریباً دو برابر مردان است. همچنین زنان موقعیت های شغلی کمتری نسبت به تحصیلات و تجربیات خود در بخش عمومی و خصوصی دارند.
آمارهای جهانی نیز گویای آن است که ایران جزو کشورهایی است که در پایین ترین سطوح از نظر مشارکت مدیریتی زنان قرار دارد. گزارش سال 1998 برنامه توسعه ملل متحد بیانگر این است که سوئد با داشتن 7900 امتیاز بالاترین کشور و نیجریه با 121 امتیاز بدترین وضعیت را از حیث شاخص مشارکت مدیریتی زنان داشته اند.
ایران در میان 102 کشور مرتبه 87 و امتیاز 261 را به دست آورده است. مقایسه رتبه ایران در سال 1998 با آخرین رتبه محاسبه شده در سال 2002 میلادی نشان دهنده آن است که معیارهای ملی نه تنها بهبود نیافته، بلکه وخیم تر شده، چنان که بر اساس گزارش توسعه انسانی سازمان ملل در سال 2002 ایران از مجموع 173 کشور جهان رتبه 98 را کسب کرده است.
زنان ایران پای صندوق رای!
آمارها نشان میدهد مشارکت و حضور سیاسی و اجتماعی زنان بعد از انقلاب از شکل تصنعی و فرمایشی خارج و شکل کاملا جدیتری به خود گرفت. از برگزاری اولین همهپرسی که۱۲ فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی در کشور ترتیب یافت، تا دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در 28 خرداد 1400برگزار شد، به دفعات انتخابات برگزار شده است: رفراندوم جمهوری اسلامی، انتخابات مجلس خبرگان، انتخابات دو مرحلهای هر یک از دورههای مجلس شورای اسلامی، انتخابات میاندورهای مجلس، انتخابات شوراهای شهری و روستایی، انتخابات ریاست جمهوری و..
زنان هنگام رای دادن به عنوان نیمی از جمعیت فعال کشور همراه با مردان در انتخابات متعدد شرکت داشته و سهم رای آنها کمتر از مردان نبوده است. همچنین رأي زنـان، بـه منزلـة نيمـي از جمعيـت داراي حـق رأي، در جابه جايي هاي قدرت در اركان ساخت سياسي ايران اهميت ویژه ای دارد.
اما رای زنان از دو خصیصه عمده به ویژه در شهرهای کوچکی مثل کاشمر برخوردار است. اول این که زنان نسبت به مردان محافظه کارترند و دوم این که زنان در انتخابات رفتار تبعی دارند یعنی از یکی از مردان خانواده تبعیت می کنند. پژوهش ها نشان می دهند زنان ما در مقايسه با مردان علاقه و تمايل كمتري به مسائل و فعاليت هـاي سياسـي نشان مي دهند و اكثر آنان رويكردي منفعلانه و بي تفاوت در مقابل فعل و انفعالات سياسـي در پيش مي گيرند. مسئلة اين است كه چـرا حضـور زنـان در عرصـه هـاي گوناگون اجتماعي و افزايش نرخ تحصيلات عالي در زنان نتوانسته مشاركت آنان را در فعاليت هاي سياسي و حضور آنها را در مناصب اجرايي و سياسي افزايش دهد.
بر اساس باورهاي فرهنگي سنتي، غالب زنان ايراني سياست را حوزه اي مردانه مي دانند و جز شمار محدودي از آنان كه به رويدادهاي سياسي نگاهي كنجكاوانه و پيگير دارنـد، بسياري از آنان فاقد هويت سياسي اند و هنگام انتخابـات نيـز مشـاركتي تـوده وار و بـدون پشتوانة تحليلي دقيق از امور جاري و تشكل هاي گوناگون سياسي دارند.
اثر سقف شیشه ای
سقف شیشه ای اصطلاحی است که برای توصیف موانع تصنعی و نامرئی ناشی از تعصبات و تبعیض های سازمانی و دیدگاهی ابداع شد، موانعی که در عمل زنان را از رسیدن به مناصب و موقعیتهای عالی شغلی باز می دارد. «برن» سقف شیشه ای را رواج انواع تبعیض های شغلی، که به تدریج به یک مانع واقعی، اما نامرئی برای پیشرفت زنان به مواضع بالای قدرت و مقام منتهی می شود، تعریف می کند. سقف شیشه ای صرفاً مانعی فردی نیست که آحاد جامعه را به سبب ناتوانی شخصی از اداره مشاغل سطح باالا باز دارد بلکه سقف شیشه ای برای زنان بدین معناست که این گروه به سبب زن بودن از ارتقا به سطوح بالا دور نگه داشته شده اند.
سقف شیشه ای نوعی نابرابری است که البته با تبعیض جنسی متفاوت است. وقتی از تبعیض جنسی در مورد زنان صحبت می شود ، یعنی در تمامی سطوح سازمانی درصد حضور زنان یکسان است ، اما سقف شیشه ای برای مواردی استفاده می شود که درصد حضور زنان در سطوح مختلف متفاوت است ، به عبارت دیگر در سطوح پایین سازمانی حضور زنان زیاد بوده ، به تدریج با نزدیک شدن به سطوح بالاتر سازمانی تعداد زنان کاهش پیدا می کند.
زنان مدیر در آمارهای موجود
هماکنون، تنها حدود 6 درصد نمایندگان مجلس، 3 درصد از مدیران عالی و میانی، 5/1 درصد از اعضای شوراهای شهر و روستا در کل کشور و 12 درصد اعضای شوراهای کلانشهرها، از میان زنان انتخاب شدهاند. در کابینهها، این شرایط بهمراتب بدتر بوده است؛ زیرا پس از انقلاب، حضور زنان در کابینه تنها به یک یا دو معاون وزیر محدود شده و سهم زنان از نمایندگیهای سیاسی و دیپلماتیک حتی کمتر از این میزان بوده است. اما گفتنی است که در مقایسه با دوره پیش از انقلاب، سطح مشارکت زنان در کلیت خود افزوده شده است ولی با وجود این تحول، هنوز ما در این عرصه دچار ضعفهای اساسی هستیم. بهعلاوه حضور کمرنگ زنان در سایر حوزهها، ازجمله عرصههایی چون ریاست دانشگاهها و مراکز علمی کشور (بهرغم آنکه بیش از 60 درصد ورودیهای دانشگاهها را دختران تشکیل میدهند) و مدیریت عالی نظام آموزشوپرورش کشور مشهود است
با توجه به آمار فوق می توان گفت توانایی زنان برای تأثیرگذاری بر سیاست های کشور، به دلیل عدم حضور مناسب در نظام مدیریت، تصمیم سازی، تصمیم گیری و سیاستگذاری با محدودیت های آشکاری روبه روست.
این در حالی است که صاحب نظران معتقدند بدون گسترش واقعی مشارکت زنان در حیات اجتماعی جوامع، تحقق اهداف توسعه پایدار سرابی بیش نخواهد بود و صرفاً کشورهایی توسعه می یابند که نقش و سهم زنان آنها در مدیریت و تصمیم سازی بیشتر است.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ