سفر از نامق به تربتجام و دیدار با استاد فاروق کیانی
در شمارهی قبل دربارهی سفر مؤسسهی خردسرای فردوسی به روستای نامق و خواهرخواندگی تربتجام و روستای نامق گفتیم و نوشتیم. در سفر اخیر، اهالی خردسرای فردوسی به شهرستان تربتجام سفر کردند. شهری که حلقهی اتصال فرهنگیتاریخی دیرینهای با دیار ترشیز دارد.
در سفر به تربتجام، همراه اهالی خردسرای فردوسی شدم و در برنامهی اول این سفر، به منزل استاد فاروق کیانی، یکی از پیشکسوتان بازیهای آیینی تربتجام رفتیم. گرچه جای خالی جاودانیادان استاد براتعلی و قربانعلی دلپذیرفر را عمیقاً احساس میکردم، اما بههرحال حضور استاد فاروق کیانی هم خود نعمتی ارزشمند و گرانبهاست و چه خجستهتر از اینکه در محضر میراث زندهی بشری بنشینم و با وی گفتوگو کنم.
استاد فاروق کیانی، 1330، در شهرستان تربتجام به دنیا آمدهاند. فعالیت هنری خود را از 14 سالگی، یعنی 1344، با تئاتر آغاز میکنند. استاد کیانی در جشنوارههای متعددی شرکت داشتهاند و در هرکدام از این جشنوارهها نیز دارای رتبهی برتر بازیهای آیینی بودهاند. استاد در 1978 میلادی به رقابت بین 55 گروه پرداختند و از میان این گروهها صاحب مقام اول شدند. همچنین استاد کیانی در سال 1996 در سیوسومین جشنوارهی «لفکادای» یونان از میان 16 گروه منتخب جهان، صاحب عنوان بهترین بازیگر مرد جهان شدند و مراسم اختتامیهی این جشنواره در «آکروپولیس» با حضور ایشان برگزار شد.
استاد فاروق کیانی در دیماه 1399 به عنوان «گنجینهی زندهی بشری» در فهرست «میراث ناملموس فرهنگی» قرار گرفتند.
در این سفر که همراه اهالی خردسرای فردوسی بودم، به گفتوگو با استاد فاروق کیانی پرداختم که در ادامه میخوانید.
+اگر بخواهید برای مخاطبانی که با بازیهای آیینی تربتجام ناآشنایند، خودتان و فرهنگ بازیهای آیینی جام را معرفی کنید، چه میگویید؟
-در سال 1344 کار هنریام را با تئاتر شروع کردم. در همان زمان استاندار وقت، به تربتجام آمده بود و کارم را دید. مرا به تهران بردند و همراه دوستان همکار و همیارم که آنها هم دانشآموز بودند، بهمدت یکماه در تهران اجرا داشتیم. بعدها با آیینها آشنا شدم و در واقع باید بگویم که این آیینها را هم از مردم آموختم. من استاد خاصی نداشتم. آیینها را از پیرمردها و پیرزنها، از مردم افغانستان که چندین سفر به آنجا داشتهام، آموختهام. استادان من همین مردم شهر و روستا بودهاند. من اینها را از مردم گرفتم و بازآفرینی کردم و توانستم به مردم جهان ارائه کنم. من توانستم در 24 کشور جهان اجرا داشته باشم و برندهی دو مدال طلای جهانی شوم. در سال 1401 هم فرزندم توانست مدال طلای جهانی را در مسکو کسب کند. این هنر با خانوادهی من عجین شده.
دربارهی آیینها باید بگویم که آیینها زندگی انسانها را نشان میدهد. اینکه انسانها چهطور زندگی کردهاند و چه پیشرفتهایی داشتهاند. این آیینها بهقدری دارای پشتوانه و بینش فرهنگی هست که من توانستم داستان «شیخ صنعان»، از کتاب «منطقالطیر» عطار را به مدت دوساعتونیم بدون دیالوگ به روی صحنه ببرم و 60 اجرا در تالار رودکی تهران داشته باشم که بهعنوان نمایش برگزیده در کشورهای جهان اسلام شناخته شد. این نمایش جزو پربازدیدترین نمایشها در تالار رودکی بود که به کارگردانی آقای مهدی شمسایی و آهنگسازی آقای صادق چراغی اجرا شد.
+استاد! ما وقتی از آیینها صحبت میکنیم، دقیقاً چه چیزهایی را شامل میشود؟
-آیینها، یعنی ادبیات، یعنی فرهنگ. فرهنگ ایرانزمین بهقدری قوی است و بهقدری پشتوانه دارد که پس از 200 سال دوباره زبان فارسی احیا میشود. پس از 200 سال کسی همچون یعقوب لیثصفار قیام کرد و کسی مانند ابوالقاسم فردوسی از خراسان که مایهی افتخار ایرانیان است، با شاهنامهاش تمام حملات را خنثا کرد. اینها قیام کردند برای زنده ماندن این فرهنگ. از آیینها در تربتجام 10 نوع باقی مانده، بیشتر آیینها از بین رفته، از این 10 نوع آیین، مردم شاید بتوانند 3 آیین را اجرا کنند و مابقی را افرادی بهاندازهی تعداد انگشتان دست هستند که اجرا میکنند. من امیدوارم این آيینها بهصورت آکادمیک آموزش داده شود تا مردم، هم هوّیت خودشان را بشناسند و بدانند که هستند و چه کردند. متأسفانه این آيینها در حال نابودی است. من از تمام کسانی که در مورد فرهنگ، ادبیات و در مورد تمام مردم ایران شناخت دارند، خواهش میکنم در این مورد با سعی و تلاش بیشتری کار کنند تا ایران و مردم ایران را به جهانیان بیشتر معرفی کنند.
+در این روزگار که تکنولوژی و رسانه در تمام ساحات زندگی انسان رسوخ کرده، آیا به حفظ آیینها امیدوارید یا نگران هستید؟
-از جاییکه مردم و قوم ایرانی، مردمان با فرهنگی هستند، گمان نکنم این ادبیات و این فرهنگ را کسی بتواند از بین ببرد. چون هم پشتوانهی قدرتمندی دارد و هم حامیان و دلبستگان دلسوز و فداکاری در این سرزمین زندگی میکنند که هیچکس نمیتواند این فرهنگ را از بین ببرد.
+شما نیمقرن بازیهای آیینی را اجرا کردهاید. فرمودید داستان شیخ صنعان را بدون دیالوگ اجرا کردهاید؛ آیا در انتقال مفاهیم فرهنگی و ملی توانستهاید موفق باشید و مردم را اقناع کردهاید؟
-تا جایی که در توانم بوده دریغ نکردهام و کوششم کردهام. در این راه هم بسیار سرزنشها شنیدهام. تیپا خوردم، ناسزا شنیدم.
+از چه کسانی اینها را دیدهاید؟
-از افرادی که بیخرد هستند. دشمن دانش و فرهنگ هستند. من یکتنه این کار را همراه با چهارپنج تن از دوستانم شروع کردم. خیلی خیلی خوشحالم که امروز در تربتجام چهل گروه وجود دارد. در هر روستایی یکیدو گروه وجود دارد. زمانی که من و استاد پورعطایی شروع کردیم، برای پیدا کردن یک دوتاری، سهچهار کوچه را باید میگشتیم تا یکی پیدا کنیم. خیلی خیلی خوشحالم که در شهر، بانوان علاقه مند به دوتار را می بینم . این باعث افتخار است که دوتار و فرهنگ به تمام خانهها رفته است؛ این در صورتی است که خیلیها همین امروز موسیقی را میکوبند. این موسیقی و نغمههای اساطیری یکروزه بهوجود نیامدهاند.
+اگر بخواهید به نسل جوان امروز که دوتار مینوازد و یا رقصهای آیینی را اجرا میکند، یک پیام بدهید که چراغ راهشان بشود، چه میگویید؟
-میگوید: «ای خراسان شاد باش و شادزی». میدانید! شاد زیستن انسان را وادار میکند که غم و اندوهی را که به عناوین مختلف به ما وارد میشود، خنثا شود. همانطور که عشایر در هنگام جنگها جلو میافتند و فداکاری میکنند، در مورد فرهنگ هم روستاییها فداکاری میکنند تا به جوان امروز ثابت کنند فرزند همان فردوسی و حافظ و سعدی است؛ ثابت کند که ایرانی است.
+شما در کشورهای متعددی اجرا داشتهاید. قطعاً هم پیشنهادهایی برای مهاجرت به آن کشورها به شما شده است. چرا نپذیرفتهاید و در همین تربتجام ماندهاید؟
-من به واسطهی دانشگاه سوره، رفتم به دبی. در آنجا اجرایی داشتم و به من گفتند که ما میخواهیم شما به اینجا بیاید و به فرزندان ما آموزش بدهید. از نظر مادّیات هم قول تأمین همه چیز را دادند. من در آنجا یک جوابی به آنها دادم که خیلی بدشان آمد. گفتم: «این مقام ایرانیهاست و برای ایرانیها خوب است و به درد شما نمیخورد. این وصله به شما نمیچسبد.»
+چرا در دبی باید دنبال بازیهای آیینی ایرانی و آن هم آیینهای خراسانی باشند؟
-چون بازیهای آیینی ما، بهدنبال خود یک بینش عمیق دارد؛ یک فلسفه دارد؛ فرهنگ دارد؛ شادی دارد؛ آزادی و همبستگی دارد؛ اتحاد و اندیشه دارد. برای این دنبالش هستند. همین الآن هم نامههایش موجود است که از سوئد مرا دعوت کردهاند. من معتقدم این هنر باید در همین منطقه باشد. این هنر مال همین مردم است. «هتن» را وقتی شما میبینید _یک هتن خوب اگر بخواهد اجرا شود 20 دقیقه زمان نیاز دارد_ تمام پاهایی که به زمین کوبیده میشود، دارای خرد و اندیشه و حکمت است. این پاها که به زمین کوبیده میشود، برای از بین بردن بدیها و پلیدیها است. وقتی دستافشانی انجام میشود، به این معناست که انسان به یک دنیای آزاد و شفاف برسد.
+استاد! امروز اهالی مؤسسهی خردسرای فردوسی میهمان شما بودند و میدانم که شما هم خستهاید. خواهش میکنم به عنوان آخرین کلام اگر فرمایشی دارید، بفرمایید؟
-مسئولان باید مراقب تهاجم فرهنگی باشند. بودجههای فرهنگی دارند. در اختیارشان است. اجازه بدهند تا جوانان ایرانی با هنر و فرهنگ خودشان بیشتر آشنا بشوند و دیگر اینکه این هنرها را آکادمیک کنند. تقاضای من به عنوان یک پیرمرد همین است که به جوانها بها بدهند.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ