پیامدهای تورم بر توسعه اجتماعی و سلامت عمومی
تورم یکی از مهمترین چالشهای اقتصادی ایران در سالهای اخیر بوده است. تورم در اقتصاد ماندگار شده است، چنین پدیده ای موجب شده تا شکاف عمیقی بین حقوق، دستمزد با هزینه های بسیار بالای زندگی رخ دهد و مردم نه تنها دیگر چون گذشته پس اندازی نداشته باشند بلکه برای تامین معاش روزمره زندگی دچار مشکل شوند. هر چند گرانی موضوعی است که امروز همه مردم آن را لمس می کنند ولی ذکر چند مثال در این نوشتار اثرات تورم بر سلامت عمومی و توسعه اجتماعی را با وضوح بیشتری تبیین می کند .
- زالی رئیس دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به این که ایرانیان روزانه ۸۲ میلیارد تومان نان خریداری میکنند، گفت: ۶۰ درصد سبد غذایی و تأمین انرژی مردم ایران از نان صورت میگیرد. سرانه مصرف نان هر ایرانی به ۱۶۱ کیلوگرم رسیده که نسبت به گذشته افزایش یافته است. رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با تاکید بر سرمایه گذاری بر بهبود کیفیت نان گفت: ایرانیان ۳۷ درصد بیشتر نسبت به مردم جهان نان استفاده میکنند
- در مهر ١٤٠٢ تورم نقطه به نقطه خانوارهای کشور، ۳۹.۲ درصد بوده است؛ یعنی خانوارهای کشور بهطور میانگین، ٣٩.٢ درصد بیشتر از مهر ١٤٠١ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کردهاند
- قیمت گوشت قرمز و کنسرو تن ماهی ظرف سال گذشته بیش از دوبرابر افزایش پیدا کرده است. مرکز آمار میگوید قیمت هر کیلو گوشت گوسفندی که مهر پارسال بهشکل میانگین نزدیک ۱۸۷ هزار تومان بوده، در ماه گذشته از مرز ۴۶۸ هزار تومان عبور کرده است. میزان افزایش قیمت گوشت گوسفندی به این ترتیب به عدد ترسناک ۱۵۰ درصد میرسد و بهزبان ساده مشخص میکند مردم گوشت گوسفندی را ۲.۵ برابر پارسال خریدند.
- تورم موجب کاهش قدرت خرید طبقه متوسط شده است. این گروه از افراد برای حفظ سطح زندگی خود مجبور به کاهش هزینهها شدهاند. این امر موجب حذف برخی اقلام از سبد غذایی و مصرفی آنها شده است. همچنین، تورم موجب کاهش قدرت خرید طبقه متوسط برای خرید مسکن، خودرو و سایر کالاها و خدمات شده است. تورم همچنین موجب افزایش نابرابری در جامعه شده است. این امر موجب شده است که فاصله بین طبقات مختلف جامعه، به ویژه بین طبقه متوسط و طبقه بالا، افزایش یابد.در ایران، طبقه متوسط در دهههای اخیر به سرعت در حال کوچک شدن است.
تبعات افزایش مصرف نان، کوچک شدن طبقه متوسط و کاهش قدرت خرید
هر کدام از خبرهایی که نوشته شد به نوعی نگران کننده است به عنوان مثال وقتی 60 درصد سبد غذایی ایرانیان نان اعلام می شود. با توجه به دهک هایی که در جامعه وجود دارد، شکاف طبقاتی و طبقات مرفه جامعه می توانیم بگوییم افزایش بیشتری از نظر استفاده از نان در سبد غذایی دهک های پایین به صورت مستتر در این خبر وجود دارد.این که مصرف نان مردم ایران نسبت به کل جهان 37 درصد بیشتر است هم نشان دهنده کمبود دیگر مواد غذایی در سفره های معیشت خانواده هاست.
اواسط شهریور سال جاری بود که پس از انتشار گزارش مرکز آمار درباره کاهش دوباره نرخ مصرف دو قلب اساسی غذایی در میان دهکهای کم درآمد (گوشت و میوه) این پرسش در میان برخی کارشناسان پیرامون به خطر افتادن سبد کارگران و افت حجم اقلام حیاتی از سبد مصرفی گروههای کم درآمد (از جمله کارگران و بازنشستگان) مطرح میشود که «تهدید حیات زیستی کارگران و گروههای کم درآمد اقتصادی تا چه میزان نیروی کار بالقوه و بالفعل جامعه را تهدید خواهد کرد؟» به این ترتیب اگر روزگاری انواع تنقلات و آجیل و پسته و خرما بود که اول از مهمانیها و بعد زندگی جمع بزرگی از شهروندان حذف میشد این بار، اما نوبت به اقلام اساسیتر و اصلیتری همچون گوشت سفید و قرمز و لبنیات رسیده است
رشد مستمر قیمت مواد غذایی، کاهش قدرت خرید اقشار ضعیفتر جامعه و افزایش سهم مسکن و سلامت در سبد هزینه خانوارهای ایرانی موجب شده که به موازات افزایش تورم ماهانه و سالانه سبد معیشت، خانوارهای ایرانی ناچار به کاهش مصرف اقلام خوراکی ضروری از قبیل لبنیات و پروتئین باشند و این موضوع باعث بحران سوءتغذیه در ایران شده است؛ سوء تغذیهای که اولین اخطارهای آن در سال ۲۰۰۸ داده شده بود پس از گذشته حدود یک دهه و اندی در حال به رخ کشیدن خود است و اتفاقا با روند پیش رو به نظر میرسد شرایط در یک دهه آینده از نظر سلامت جمعی ایرانیان حتی از این نیز بدتر خواهد شد.
کوچک شدن طبقه متوسط نیز تبعاتی دارد. طبقه متوسط در واقع توازن قدرت اقتصادی و اجتماعی در جامعه را رقم میزند، وقتی این طبقه از بین میرود، خلائی در نبود آن ایجاد میشود که منجر به ضربات اجتماعی و فرهنگی شده و باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد. پیدایش مشاغل کاذب، کاهش سطح عمومی سلامت، کاهش انگیزه برای تحصیل، افزایش جرم و بزهکاری از پیامدهای زیانبار سقوط طبقه متوسط است.
تورم نقطه به نقطه هم 39 درصد اعلام شد که هر چند نسبت به چند ماه پیش کمتر شده است، اما مسئله این است که تورم بلند مدت در برابر افزایش نیافتن حقوق و درآمد به میزان تورم، قدرت خرید کارمندان و کارگران را به شدت پایین آورده است. در خبرها آمده است که کارگران در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۳۹۵ تا ۵۲ درصد از قدرت خرید خود را از دست دادهاند، ضمن اینکه قدرت خرید کارکنان دولتی هم ۶۱ درصد نسبت به سال ۱۳۹۵ کاهش یافته است.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ