مو لهجَه دَرُم
دبیر شورای فرهنگ عمومی در یک برنامه تلویزیونی گفت: « فکر می کنم حدود 13 زبان و گویش ایرانی در معرض زوال هستند. در معرض زوال یعنی کسی دیگر به آن ها گویش نمی کند و نابودی یک گویش، نابودی یک فرهنگ است.»
گفتنی است این آمار تنها در مورد گویش هاست و اگر تعداد لهجه های در حال از بین رفتن را به آن اضافه کنیم، تعداد از نظر آماری با آنچه بیان شد بسیار متفاوت است.
برای نمونه شهر کاشمر را مثال می زنم. لهجه کاشمری با لهجه روستاهای اطرافش متفاوت است به عبارتی در عین شباهت های بسیار با هم، دارای اختلاف های زیادی نیز با یکدیگر می باشند. اگر یک زبان شناس برای بررسی زبان به روستای مغان برود لهجه این روستا را متفاوت از ممرآباد می یابد. لهجه زنده جان و کسرینه با لهجه دهنو تفاوت دارد. فروتقه و فدافن متمایز از فرگ هستند. این موضوع را اگر کلی تر و در دیار ترشیز بررسی کنیم تفاوت لهجه ها که نشان دهنده فرهنگ رشد یافته فارسی می باشد، مشهودتر است. لهجه کاشمری با کوهسرخی و بردسکنی تفاوت دارد.
اما موضوع این است که تفاوت لهجه ها به بزرگسالان و میانسالان اختصاص دارد و نسل جوان و بچه ها از لهجه شهر و دیار خود فاصله گرفته اند. امروز تکلم با لهجه های محلی کم رنگ شده است و با این روند پیش بینی می شود تا 50 سال آینده اثری کم رنگ از لهجه ها باقی خواهد ماند.
- چرا مردم با لهجه محلی خود صحبت نمی کنند؟
زمانی نهچندان دور، اگر در شهری غریب بودی و با کسی همکلام میشدی، یا اگر با غریبهای در شهر خودت همصحبت میشدی، بلافاصله از روی لهجه فرد میشد فهمید که چه کسی اهل کجاست. ولی این روزها کمتر کسی و مخصوصا جوانی را پیدا میکنیم که راحت با لهجه شهرش صحبت کند، دلایل مختلفی برای عدم توجه و تکلم به لهجه عنوان شده که به تعدادی از آنها اشاره می شود:
الف: والدین در اکثر موارد با کودکان خود با لهجه محلی صحبت نمی کنند و ترجیح می دهند با آن ها به زبان معیار صحبت کنند چراکه فکر می کنند برای آینده تحصیلی و شغلی آنان بیشتر مورد نیاز است، از طرفی زبان رسمی پایگاه اجتماعی بالاتری دارد که خود دلیلی است برای اینکه مردم به این سمت سوق یابند که با این زبان صحبت کنند و لهجه اصلی خود را کنار بگذارند.
ب: شاید یکی از مهمترین دلایل کم رنگ شدن لهجه ها، توجه بیش از حد به زبان رسمی کشور و نادیده گرفتن گویش ها و لهجه های محلی است. این امر در نهایت به خود زبان رسمی هم آسیب می زند زیرا لهجه ها، برای زبان رسمی حکم سرچشمه های کوچک برای رودهای بزگ را دارند.
ج: از گذشته و متأسفانه تاکنون شاهد آن هستیم که در اغلب فیلم ها و سریال ها ، آنجا که می خواهند طنز را چاشنی کار نمایند ، حتماً وجود یک فرد روستائی و یک گویش و لهجه روستائی ، ضرورت پیدا می نماید . گویا فیلم ساز و کارگردان و فیلم نامه نویس ما از توانائی ایجاد طنز و لحظه های شاد ، بدون اهانت و استهزاء روستا و روستائی ، عاجز هستند .
د: یکی از تفریحات جالب ایرانی ها این است که وقتی کسی دارد با هیجان صحبت می کند در چشمهایش زل بزنند و بعد از چند دقیقه، انگار که مطلب مهمی را کشف کرده باشند، زیرلبی مثل کارآگاه ها می گویند: تو فلان جایی هستی؟ و بعد از اینکه طرف مقابل تعجب کرد که از کجا فهمیدی، بگویند که لهجه ات داد می زند!
ه: زبان از جمله مقولههای است که از قضا میتوان با آن خاص جلوه کرد و از دیگران متمایز شد، گرایش به لفظ قلم صحبت کردن و زبان معیار را به زیبایی ادا کردن گرایشی غالب است! و در نقطه مقابل گویش به لهجه محلی نه تنها مایه فخر و منزلت نمیباشد بلکه فردی که با لهجهی محلی سخن میگوید ممکن است با عنواینی مانند بی کلاس خطاب شود!
و: همه افراد دارای لهجه محلی قادر به یادگیری زبان معیار نیستند و نمی توانند در استفاده از زبان معیار تسلط کافی داشته باشند، این موضوع برای فرد دوگانگی ایجاد می کند و صحبت کردن در مکان های رسمی و محیط های علمی برایش دشوار می شود .
- مزایای تنوع گویش ها و لهجه ها
زبان درجامعه امروزی نقش هویت دهی و هویت بخشی ایفا میکند و به مانند گذشته صرفاً بر ارتباط و تعاملات اجتماعی، انتقال فرهنگ و.. اکتفا نمیکند، از میان رفتن یک زبان یا یک گویش ، مساوی است با ازبین رفتن یک تاریخ و فرهنگ شفاهی یک قوم و یک ملت ، از بین رفتن داستان ها ، ضرب المثل ها ، خاطرات ، و...
توجه به این مهم ؛ توجه به لزوم حفظ و احیاء زبان ها و لهجه های محلی را صد چندان می سازد
- چه راهحلی برای حفظ گویشها پیشنهاد میشود؟
جلوگیری از زوال لهجههای محلی از یک طرف نیازمند حمایتهای آکادمیک دانشگاهی و امر پژوهش، مطالعه و آسیب شناسی زبانهاست و از طرف دیگر نیازمند ایجاد کمپینها و نهادهای قوی مدنی در حفظ و صیانت و آسیب شناسی لهجه هاست.
سال گذشته جشنوارهای با محوریت شعر لهجه در شهر طرقبه برگزار شد. اگر مسئولان فرهنگ و هنر کشور ایران توجه بیشتری به این جشنواره داشته باشند، با همکاری رایزنهای کشورهای فارسیزبان میتوان آن را هرسال بهصورت دورهای دریکی از کشورهای فارسیزبان بهصورت باشکوهتری برگزار کرد. با این قبیل حمایتها بیتردید، در آیندهای نزدیک نتایج مثبت آن را در رشد و اعتلای لهجههای زبان فارسی در کشورهای مختلف شاهد خواهیم بود.
باید نهاد هایی در داخل کشور ایجاد شوند که به موضوع در خطر بودن لهجه ها توجه کنند، بودجه ای برای این کار در نظر گرفته شود و پژوهشگران را به سمت مستند سازی ثبت لهجه ها ببرند.
البته ناگفته نماند که هر یک از ما نیز می توانیم سهمی در حفظ لهجه داشته باشیم. در صفحات اینستاگرام به صفحه ای به نام « من لهجه دارم» برخورد کردم که نویسندگان و شاعران از شهرهای مختلف ایران لهجه و ضرب المثل های رایج یا کلمات متداول شهر خودشان که در شهرهای دیگر شناخته شده نیست را به اشتراک می گذاشتند. این صفحه نمونه ای از کارهاست که می تواند نقش فردی را در زنده نگه داشتن و حفظ لهجه ها نشان دهد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ