کسب رتبه اول آمار طلاق در استان خراسان رضوی نسبت به جمعیت
آمار طلاق سال ۱۴۰۰ منتشر شد و خراسان رضوی رتبه دوم را بعد از تهران کسب کرد. سال ۱۴۰۰ در تهران ۳۷ هزار مورد و در خراسان رضوی ۲۱ هزار مورد طلاق ثبت شده است. ناگفته پیداست که اگر بر اساس جمعیت آمار طلاق این دو استان بررسی شود، آمار طلاق خراسان رضوی رتبه اول را در کشور کسب میکند.
علل زیادی در بحث افزایش آمار طلاق از سال ۱۳۹۰ به بعد ذکر شده است در همه آنها عوامل فردی، اجتماعی فرهنگی و اقتصادی موثر در این پدیده بررسی شده اند . در بخش عوامل فردی به آگاهی ها و شناخت و مهارت های ارتباطی پرداخته شده، در بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی به نقش رسانه های خارجی و فضای مجازی و تاثیر آن بر خانواده توجه شده و در بررسی عوامل اقتصادی هم نقش درآمد بر پایداری خانواده مورد بررسی قرار گرفته است.
اما اگر بخواهیم این چرایی را به افزایش تعداد طلاق در خراسان رضوی متمرکز کنیم باید عوامل فرهنگی و اجتماعی را دارای نقش موثرتر بدانیم. آنچه افزایش طلاق را در این سال در خراسان رضوی سبب شده است تفاوت در نحوه برخورد افراد با نحوه زندگی است.
به نظر میرسد با توجه به تغییر سبک زندگی افراد هنوز نتوانستهاند مهارت های لازم برای این نوع زندگی را کسب کنند. به بیان دیگر جامعه در خراسان رضوی در حالت گذار است این گذار در فارس و یا استان البرز در دو یا سه سال گذشته به وجود آمده است چنانچه در سال 98 فارس و در سال 99 استان البرز اولین آما طلاق را دارا بودند . چالش این گذر برای خراسان رضوی بوده 1400 است. گفتنی است این چالش برای خراسان جنوبی هنوز پیش نیامده است.
بد نیست به چند مورد از این تغییرات در اینجا اشاره داشته باشیم:
1.سبک زندگی سنتی نوعی تقید و تعهد را برای زن و مرد در خانواده ایجاد میکند که این تعهد در زندگی مدرن وجود ندارد. دلایل آن را می توان فضای مجازی، شبکه های اجتماعی، ماهواره، تقلید از مد ، چشم هم چشمی و زیاده خواهی و کم شدن باورهای مذهبی یا هر دلیل دیگری زندگی کرد. ولی آنچه تفاوت زندگی مدرن و سنتی است توجه نکردن به برخی تعهدات است که در زندگی سنتی وجود داشت و اکنون کم رنگ شده است.
2.تغییر برخی از هنجارها را نیز می توان از دیگر دلایل افزایش طلاق برشمرد مثلا اگر این طور در ذهن تداعی می شد که «طلاق عرش الهی را می لرزاند» و این امر به صورت هنجاری در جامعه پذیرفته شده باشد . با آن که بپذیریم« یک پایان تلخ بهتراست از یک تلخی بی پایان» صد و هشتاد درجه در باور بعد رفتار فردی تفاوت ایجاد می کند.
- ایده های روانشناسی هم مثل درک لحظه ها و لذت بردن از زمان حال و نادیده گرفتن گذشته و آینده هم در این امر بی تاثیر نیست. «به چه می اندیشی نگرانی بیجاست. عشق اینجا و خدا هم اینجاست. لحظهها را دریاب زندگی در فردا. نه! همین امروز است.»
این گونه متن ها امروز ناآشنا نیست «بسیاری از مردها وقتی پدر میشوند فاتحه رویا و دلخوشیهای کوچک مردانهشان را میخوانند و خوشبختی و مراقبت از اعضای خانه میشود تمام تلاششان. یکهو به خودشان میآیند که دیگر عمری را سپری کرده و با حسرت آلبوم جوانیشان را ورق میزنند و طوری از رویاهای کودکی و نوجوانیشان میگویند که انگار دارند قصه تعریف میکنند. این خودفراموشیها در نسل پدربزرگها زیاد است. اگر پای درد دل آنها بنشینید خواهید دانست که اغلب آنها با شروع یک زندگی مشترک تمام دلخوشیها و جوانی خود را فدا کردهاند و با حسرت از خاطرات خانه پدری میگویند. مادربزرگها هم وقتی از احساسهای سرکوب شده دخترانهشان میگویند اشک مینشیند گوشه چشمشان.»
این متن ها به نوعی ناآگاهانه تاکید بر عدم فداکاری و گذشت و سازگاری در زندگی دارند.
- تعداد اعضای خانواده را نیز می توان یکی از عوامل موثر دانست، هر چند خانواده های پرجمعیت از این آسیب درامان نبوده اند. در گذشته بازگشت یک عضو خانواده بعد از ازدواج، اختلال در زندگی خانواده پدری ایجاد می کرد. اما اکنون که خانواده ها یک یا دو فرزند دارند بازگشت آنها به خانه پدری مشکلی به وجود نمی آورد. پیشترها در فرهنگ ما رایج بود که دختر «با لباس سفید می آید و با کفن سفید می رود» این باور به اندازه ای رنگ باخته که می توان گفت، بسیار کمرنگ یا تا حدی منسوخ شده است؛ در واقع طلاق، به اندازه ای که در گذشته ننگ و عار دانسته می شد، عامل تداوم یک زندگی نیست و خانواده های زوجین، به اندازه گذشته حساسیتی در مقابل جدایی ندارند و گاه حتی بیش از اندازه لازم، از فرزندان شان حمایت مالی عاطفی میکنند و آنها را تشویق به جدایی.
محبوبه وزیری
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ