نقش زبان در روابط اجتماعی
در این چندسال که مشغول گردآوری گوشههای مختلف فرهنگشفاهیام، گاهی به جملات و کنایات و مثلهایی برمیخورم که میتواند هرکدام در وسعتبخشیدن به زبان فارسی نقش مهمی ایفا کند. متأسفانه امروزه گرایش به نحیف ساختن زبان فارسی رونق بیشتری گرفته است و دنیای مجازی نیز نقش مهمی در این میان دارد.
تغییر نگرش در میان نسلهای مختلف امری ناگزیر است و نمیتوان در مقابل آن ایستادگی کرد. زبان نیز با هر نسل تغییرات خود را پیدا میکند و نمیشود این حقیقت را نادیده انگاشت؛ اما تصور میکنم گاهی این تغییرات خالی از لجبازی، ژستهای باکلاسمآبانه، تظاهر به پیشرو بودن و بسیاری چیزهای دیگر نیست که نسل جدید علیرغم وجود کلمات خوشآهنگ در زبان مادری، به استعمال کلمات انگلیسی روی میآورد. گویی ما در یک مارتن ناجوانمردانه و ناآگاهانه کمر به نابودی بخش مهم فرهنگی_تاریخی خود بستهایم.
روزی در میانِ نسل جدید که آنها را بهعنوان نسل z میشناسیم، نشسته بودم و به ادبیات رایج و طبیعی (بهزعم خودشان) در بین آنها گوش میدادم. باید بگویم که بسیاری از کلمات آنها را نمیفهمیدم و از همه مهمتر درنمییافتم که چرا بهجای کلماتی نظیر «وایب»، «اکس»، «نکس»، «پارتنر» و... از کلمات زیبا و خوشآهنگ فارسی که پیشنهاش نیز کاملاً مشخص است، استفاده نمیکنند؟
باید بپذیریم که بخش عمدهای از این کلمات بهواسطهی فضای مجازی و تولید شبهمحتواهای رایج در این فضا وارد دایرهی واژگانی این نسل شده است و نسل پیش از اینها نیز رفتهرفته درحال تن دادن به چنین ادبیات سخیف و سستی است. البته باید بگویم که تأثیر بعضی تصاویر موهومی که از این نسل در اذهان نسل پیشین ایجادشده، خالی از تأثیر نیست.
گزیدهگویی زیاد هم خوب نیست!
ما همواره دربارهی ایجاز و گزیدهگویی و سخن زیبا و کوتاه شنیدهایم که تأثیرش بهمراتب بیشتر است. البته این مهم را یا به ما نگفتند و یا ما نخواستیم بپذیریم که این گزیدهگوییها توسط چه کسانی باید بیان شود. گاهی ممکن است که ایجاز در زبان سعدی رخ بدهد و ثمرهاش بشود یک بیت که تأثیرش از کتاب هم بیشتر میشود، گاهی میتواند این گزیدهگویی نیمبند با زبان یک فرد عامی رخ بدهد و اوضاع را بدتر کند.
اجتماع و گفتار جمعی
کنشهای اجتماعی برپایهی معاشرتها و رفتارهای ما مورد بررسی قرار میگیرد. واقعیت امر اینجاست که رفتار اجتماعی ما در واقع خود را در شکل و قالب زبان بروز میدهد. آنچه ما بهعنوان رفتار اجتماعی میشناسیم، بازتابی از نوع بیان و گفتار ماست. بهعبارت دیگر رفتار اجتماعی ما در گرو نوع بیان است. این سبک گفتار و بیان فرد است که روابط اجتماعی را از روابط دوستانه متمایز میسازد. آنچه در زبان محاورهی نسل جدید دیده میشود نادیده گرفتن همین مرز روابط است. روابطی که تحتتأثیر بسیاری از نگاههای تابوشکنانه در حال همسانسازی است. بهعنوان مثال وقتی ما میگوییم «خودت بهتر میدونی چیکار کنی!» تا اینکه میگوییم «خودتان بیش از ما به این موضوع واقف هستید» ما در حال مرزبندی میان روابطمان هستیم. مرز میان رسمیّت و صمیمیّت در اینگونه بیان ترسیم میشود. چیزی که امروزه جامعهی ما یا آن را نادیده میگیرد و یا در مواجهه با چنین معاشرتهایی دچار بحران و سردرگمی میشود.
نامهربانی با زبان مادری
در نگاهی کلی و با در نظر گرفتن تمام استثناها و افرادی که دقتنظر بالایی دارند و با علم به اینکه میتواند سخنی قابل رد و قبول باشد، در بسیاری از نسل جدید و در اینجا حتیٰ نسل پیشین، باید بگوییم در دورهای بهسر میبریم که از نوشتن یک جملهی درست هم عاجز شدهاند. دیگر صحبت سر نوشتن فعل شکستهی «بگذار» که میشود «بذار» نیست که دغدغهی «ز» یا «ذ» داشته باشیم. باید بگوییم کار از دغدغه گذشته است و این «ز» تا مطبوعات ما هم راه یافته است و پاسخ هم همان پاسخ ناشیانهی «محاوره مینویسیم» شده است که خود نشان میدهد شکستن فعل، ربطی به تغییر معنای مصدریاش ندارد. حالا دیگر کار به نوشتن «موقه» بهجای «موقع» و «موقعه» بهجای «موقعِ» رسیده است. این مشکل هم همیشه توجیه میشود و تقصیر هم میافتد گردن «عجله» که همیشه گویی این افراد در حالت عجلهاند؛ اما واقعیت این است که تفاوت نوشتار و گفتار را نمیدانند و وقتی میفهمند که نمیدانند، گردن سیستم آموزشی را میگذارند لب باغچهی استدلال و بیخ تا بیخ میبرند. با توجه به نقدهایی که میتوان به سیستم آموزشی وارد داشت، نمیتوان در این مورد بهانهای بهدست داد و تنها یک چیز برجسته است و آن بیتوجهی دانشآموزان و خانوادهها در درس زبان فارسی و ادبیات است. در خانوادهها همیشه سؤال میشود که ریاضی چند گرفتهای؟ دوستی که خود در این زمینه داد سخن میداد و سیستم آموزشی را به زیر صلابهی نقد کشیده بود در خلال حرفهایش از سیستم آموزشی غرب گفت که 40 درصد آموزش مدراس وابسته به ادبیات و زبان مادریشان است. (این حرف را نمیدانم درست است یا غلط و عیناً نقل کردم.) در پاسخ گفتم اگر در سیستم آموزشی 40 درصد به درسهای فارسی و مربوط به زبان اختصاص بیابد بعداً نخواهید گفت این چه وضعیتی است؟
این همه مقابله با زبان فارسی و نادیده گرفتن آن را درنمییابم و این معضلات متأسفانه بهجامعهی علمی و علیالخصوص فارغالتحصیلان ادبیات فارسی تا مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری هم کشیده شده است.
امروزه آنچه نادیده گرفته میشود و با تکرار بیش از حد تبدیل به غلط رایج شده، دستکاری حافظهی بصری ماست. بهعنوان مثال ما در گفتار میگوییم «خاهش میکنم»، اما در نوشتار و حافظهی بصری ما «خواهش میکنم» نقش بسته است. وقتی مخاطبی با «خاهش» مواجه میشود، حافظهی بصریاش آن را نمیپذیرد و هنگامی که این نوع نوشتار رواج مییابد و بین فضای مجازی و حقیقی شکاف نوشتاری ایجاد میشود، نگرش جمعی به سمت و سوی استعمال لغات خارجکی میرود.
انزوای جمعی و دوری از معاشرت
انسان موجودی اجتماعی است. بخش عمدهای از حـافظهی ما انسانها از تجربیات و معاشرتهای مختلف شکل میگیرد. البته نگارنده متخصص علوم اعصاب و نوروساینس نیست و آنچه گفته میشود صرفاً نوعی تجربهی شخصی است. انسان در مواجههی با اجتماع است که قوام مییابد و چه نوع رفتار و چه گفتارش تکامل مییابد. دایرهی معاشرتی محدود همواره میتواند به تکامل این نوع رفتارهای اجتماعی آسیب برساند. از همین روست که شاید بهتر باشد معاشرتهای اجتماعی خود را گستردهتر از قبل نماییم.
در غیر اینصورت تصور میکنم تا چندسال آینده ما نهتنها انسانهایی منزوی و شیفتهی تنهایی و سکوت خواهیم بود که در برقراری ارتباط با دیگر افراد جامعه نیز دچار مشکل خواهیم شد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ