افسانه در تهران...
تئاتر کاشمر همواره با فراز و فرودهای مختلفی روبهرو بوده است. فعالان حوزهی تئاتر گاهی کارهای متعددی ارائه میکردند و گاهی فعالیتها در محاق فرو میرفت. با این همه اما پویایی این حوزه را نمیتوان نادیده گرفت. در میان تمامی هنرمندان و فعالان حوزهی تئاتر، نقش برجسته و مهم بانوان را نباید از نظر دور داشت و امروزه بانوان هنر نمایشی کاشمر بیش از گذشته در حال فعالیتاند.
در میان این هنرمندان، خانم افسانه اصیلی یکی از بازیگران متعهد، منظم و صاحب استعدادی است که نهتنها در حوزهی هنری دارای شخصیّتی مثالزدنی و مقتدر است که در زمینههای اجتماعی و فرهنگی نیز دارای شخصیّتی منحصربهفرد میباشد. افسانه اصیلی در میان بازیگران و کارگردانان تئاتر کاشمر و استان خراسان نام و چهرهای آشناست. حال امروز شاهد بهثمر نشستن سالها فعالیت افسانه اصیلی در سطح کشوری هستیم. جایگاهی که این بانوی هنرمند نه با لابی و بهصورت عاریتی، بلکه با تکیه بر توان و تلاش و استمرار در راهی که قدم نهاده بود، بهدست آورده است.
افسانه در تهران
این روزها افسانه اصیلی در نمایشی بانام «هدویگ» به نویسندگی و کارگردانی «نادر برهانیمرند» مشغول بازی است. این نمایش در سالن استاد «سمندریان» در حال اجراست و بودن افسانه اصیلی در این نمایش نشان از توانمندی و لیاقت او دارد و جای بسی خرسندی و خوشحالی است.
افسانه اصیلی متولد 1372 در کاشمر است. تئاتر و نمایش را از گروههای دانشآموزی در دبستان «تکتم» این شهرستان آغاز میکند. در این شماره گفتوگویی با او داشتهام تا دربارهی آشناییاش با نمایش و کارهایی که در این سالها انجام داده برایمان بگوید.
+ این روزها مشغول بازی در نمایش «هدویگ» به نویسندگی و کارگردانی نادر برهانیمرند هستید. کمی دربارهی آشنایی خود با این گروه و شروع به همکاریتان بگویید؟
-آشنایی من با این گروه و استاد برهانیمرند یک موهبت بود. من از حدود یکیدوسال پیش صفحهی استاد را داشتم و کارهای ایشان را دنبال میکردم. یکروز یک فراخوان گذاشتند برای تست بازیگری با عنوان «از ایده تا اجرا» که من رفتم به مؤسسهی استاد و تست دادم. تست اولیه با حضور تهیهکننده و آقای نیما اقلیما بود که انجام شد. در دور دوم تست، من جزو کسانی بودم که برای بازی در این نمایش انتخاب شدم. در این دورِ تست، خود استاد برهانیمرند و آقای حمیدرضا آذرنگ حضور داشتند که من را در موقعیتهای مختلفی قرار دادند و تست گرفتند. بعد گفتند که من را برای نقش «جینا» در نظر گرفتهاند و این انتخاب در واقع با توجه به فیزیک و نوع بازی من بود.
+بازی در این نمایش را برای خودتان چهطور میبینید؟
-روند رسیدن به نقش و تحلیل شخصیتها و نحوهی حضور کارگردان در لحظهلحظهی تمرین و یکدست شدن بازی بازیگران جوان و مجرب و در انتها دغدغهها و هماهنگیهای یک گروه اجرایی حرفهای همه و همه برایم بسیار آموزنده بود.
+این نمایش این روزها در حال اجراست؛ اما اگر امکان دارد کمی دربارهی کار برایمان بگویید؟
-دربارهی این نمایش و از لحاظ محتوایی طبق آنچه بهعنوان یک بازیگر که حضور دارم و طبق نظر استادانی که تاکنون آمدهاند و کار را دیدهاند، یکی از بهترین اقتباسهایی است که از «مرغابی وحشی» شده و محتوایی کاملاً جهانشمول و دغدغهمند دارد.
+گفته بودید از دبستان کار تئاتر را آغاز کردید و مشوق شما هم معلمتان بوده؛ کمی بیشتر برایمان از کارهایی که در این سالها در کاشمر انجام دادهاید بگویید؟
-کلاس پنجم ابتدایی بودم که برای مناسبتی صف گرفته بودیم و من داوطلبانه شعر قوری گِلی، قوری گُلی از عمو پورنگ را با سه صدای مختلف اجرا کردم. در آن زمان، خانم پارسا، معاون مدرسه نظرش جلب شد. به جرأت میتوان گفت خانم پارسا شخصی بود که از زمانهی خود پیشتر بود. روحش شاد. از آن روز به بعد بود که خانم پارسا پیگیر تشکیل گروه تئاتر در مدرسه شد و حتی برای بهتر شدن کار و پیشرفت بچهها از ادارهی فرهنگ و ارشاد هم کمک گرفت. علاوهبراین همواره به خودم و خانوادهام تأکید میکرد که بگذارید افسانه در رشتهی هنر تحصیل کند. فعالیتهای هنری در مدرسه تا کلاس دوم دبیرستان ادامه پیدا کرد. در همین سال بود که کار تئاتر مدرسهی ما قرار شد برای حضور در جشنوارهی استانی بازبینی شود. آن نمایش را در آمفیتئاتر مجتمع سرو اجرا کردیم که رییس امور هنری آن زمان، استاد ناصری بازی من و سحر حمیدیان را در حین اجرا دیدند و ما را برای نمایش خودشان انتخاب کردند. ایبن اولین بازی من در یک گروه ثبتی و حرفهای در نمایش «سوار سرخ» و با نقش «ندیمه» شروع شد.
+از اینجا شما رسماً وارد گروههای تئاتری کاشمر شدید؟
-بله! از اینجا شروع شد. نقش عزت را در نمایش «پشتبوم» داشتم که در سطح استانی اجرا شد و بعدش در نمایش «شب رحمت» با نقش «قیمت» در جشنوارهی استانی تئاتر کوتاه تربتحیدریه شرکت کردم و صاحب مقام اول شدم که اولین جایزهی بازیگریام به حساب میآمد. «امپرسیون، جیغ بنفش» اولین تجربهام در زمینهی کارگردانی بود که در جشنوارهی میثاق بهعنوان کار برگزیده و کارگردانی اول انتخاب شد.. شهر شکلاتی را باز هم با استاد ناصری کار کردم که در آن نقش زن سناتور را داشتم که استانی اجرا شد. بعد از شهر شکلاتی «آخ اگه بارون بزنه» را در سطح شهرستان کارگردانی کردم که در سطح شهرستان جزو کارهای منتخب و مقام اول کارگردانی را کسب کردم. «حکایت ناتمام یک زن» که در جشنوارهی منطقهای دانشجویی در بیرجند اجرا شد که موفق شدم مقام بازیگری اول زن را کسب کنم. همین کار را باز در جشنوارهی تئاتر کوتاه تربتحیدریه اجرا کردیم که باز هم بازیگری اول را کسب کردم که بعد همین کار به جشنوارهی استانی رفت و موفق شدم مقام سوم بازیگری زن را از آن خودم کنم. در همان سال یک نمایش بانام «پلک بزن» هم در سطح شهرستان کار کردم و در روز جهانی تئاترِ همان سال در مشهد «عنوان فعالترین هنرمند جوان استان» را از دست داریوش ارجمند گرفتم.
سه کار مدرسهای هم کارگردانی کردم که تا سطح استانی پیش رفت که یکیش «قائم 21، کوچه امامحسن مجتبی» بود و دیگری «افسانهی حسرت» و دیگری «شب رحمت» بود به کارگردانی مجتبی قادری که در سطح شهرستان اجرا شد. بعد از اینها با احسان عاقل همکاریام را آغاز کردم و نمایش «صدای سکوت» که یک نمایش فیزیکال بود به اجرا درآمد. باید بگویم که بهترین نقشی که دوست داشتم در کار احسان عاقل بازی کردم. نقشی که هنوز از ذهنم بیرون نرفته و هنوز هم عاشق آن نقشم؛ و ممنونم از احسان عاقل که باعث شد من در آن نقش بدرخشم و تا سطح استان پیش رفت. دومین کارم با احسان عاقل نمایش «هتل تایگا» بود که آن هم اقتباسی از متن «مترانپاژ» بود که هم اجرای عمومی داشتیم و هم تا سطح استانی پیش رفت. در آن نمایش من نقش مارینا را داشتم.
+بهنوعی باید بگوییم که «هتل تایگا» آخرین بازی تئاتر شما در کاشمر بود، درست است؟
-بله! بعد از آن کار بود که من به تهران آمدم تا رشتهی تئاتر را بهطور آکادمیک و تخصصیتر پیگیری کنم و ادامه بدهم. هدفم دانشگاه تهران بود که نشد و دانشگاه آزاد هنر و معماری هم از مرکز تهران به شرق تهران منتقل شد که با توجه بهفاصلهی محل کار و زندگیام تا دانشگاه دشواریهای زیادی پیش میآورد که از توانم خارج بود. در نهایت به کلاسها و دورههای آزاد رو آوردم. اولین دورهای که شرکت کردم دورهی «صدا بیان» استاد آرش آبسالان بود که به علاقهمندان این حوزه پیشنهاد میکنم دورههای استاد آبسالان را شرکت کنند. بعد در دورهی «کارنامه» با استادانی چون رضا گوران، رضا کشاورز، امیر شریفی و...شرکت کردم و دورهی مقدماتی بازیگری را گذراندم که راستش را بخواهید زیاد به دوستان و علاقهمندان هم پیشنهاد نمیکنم. با استاد حسین شهابی برای یک فیلم بلند بود که رفتم تست دادم و قبول شدم که پس از یک سال تمرین متأسفانه استاد دچار بیماری ریوی شدند و فوت کردند و این کار لغو شد. یک کار نمایشی هم با بچههای دانشکدهی هنرهای زیبا بهمدت سهماه تمرین کردیم که به کرونا برخوردیم و کلاسها مجازی شد و آنها هم فارغالتحصیل شدند و کار دیگر انجام نشد. دو فیلم کوتاه با «آرش منصورگرگانی» کار کردم که این دوست عزیزم علیرغم اینکه پزشک است، اما در حوزهی هنری هم فعالیتهای خوبی دارد. یک فیلم کوتاه با نام «لیلی» بود که من نقش جوانی لیلی را داشتم و دیگری «تخت 12» بود که من در نقش پرستار بخش روان بازی کردم که در جشنوارههای خارجی شرکت داشت و جایزههای متعددی هم کسب کرد. پس از همهی اینها و طی این راه من فراخوان استاد برهانیمرند را دیدم...
+شما جزو هنرمندان بیحاشیه و کمصحبت حوزهی نمایش کاشمر بوده و هستید. حالا میخواهم نظرتان را دربارهی وضعیت هنر نمایش کاشمر بیان کنید. شاید بشود گفت اولینبار است که میخواهید چنین نظری را بهطور عمومی بگویید؟
-من جایگاه ویژهای ندارم که بخواهم دربارهی نمایش شهری با قدمت کاشمر نظر بدهم. اما اگر بخواهم بهعنوان یک آدم عادی بگویم، من در کلاس نمایشنامهنویسی استاد علی حاتمینژاد بودم که استاد یک حرف خیلی زیبا زدند. گفتند میدانید تئاتر مثل چیست؟ تئاتر مثل واکسن است. تصور کنید یک عقدهای در درون تو هست، یک خشم، نفرت، اتفاقی که تو توانایی بیان کردن آن را نداری و تصور میکنی تو تنها هستی که آن بیماری یا بلا سرت آمده و دچارش شدهای؛ وقتی یک اثر هنری مثل فیلم، تئاتر یا هرچه را به تماشا مینشینی با خودت میگویی نه! من تنها کسی نیستم که در این جهان دچار مشکل هستم. درست وقتی میفهمی که تو تنها نیستی، آنوقت است که ذهن و جسمت آرام میشود و میتوانی برای دست یافتن به کمال و تعالی و خودشناسی به مسیرت ادامه بدهی... و من فکر میکنم که تئاتر بهتنهایی میتواند این کار را انجام بدهد؛ اما دغدغههای تمام آدمها مثل هم نیست و طبیعتاً باید کارهایی روی صحنه برود که تمام افراد جامعه را در بر بگیرد. و نباید کارها طوری باشد که تنها یک قشر جامعه را ببیند. نگوییم که نه! این نباید گفته شود، این را انجام ندهید... میدانید! نباید بخش یا قشری از جامعه را کتمان کنیم. هنر برای کمک به روح آدمهاست و تا جایی که شریعت، اسلام، علم و روانشناسی و جامعهشناسی و... راه میدهد مسیر را باز بگذاریم. همه در جهان امروز نیاز به کمک داریم. ما نیاز به آدم اندیشمند داریم. کاشمر استعدادهای بسیار زیادی دارد.
+ این بهترین مصاحبه در زمینهی تئاتر بود که تاکنون داشتهام. بیشتر شنونده بودم و آموختم. بهعنوان کلام آخر اگر چیزی در دلتان مانده، بفرمایید؟
-در پایان یک حرفی هست که نمیخواهم در دلم بماند. من برای این آمدم تهران که یاد بگیرم و برگردم به شهرم و به بچههای شهر منتقل کنم. وقتی آمدم آنقدر درگیر مسایل مالی و اقتصادی شدم که آرزویم محقق نشد؛ اما ما در کاشمر شخصی را داریم به نام احسان عاقل که آمده، یاد گرفته، برگشته کاشمر، هزینه کرده تا به بچهها منتقل کند و این خیلی ارزشمند است. من معتقدم که هرکس آمده چیزی یاد گرفته و برگشته که بتواند تغییری در نگاه جامعه ایجاد کند تا فقط و فقط به مردم حس خوب بدهد، باید روی چشممان بگذاریم. فراموش نکنیم خیلی از بچهها آمدند تهران و ماندگار شدند و بچههای شهرستان را فراموش کردند و این کاملاً طبیعی هم هست و به آنها حق میدهم؛ ما باید فضا را برای همکاری فراهم میکردیم. فضا برای یکی مثل وحید معینی و تیم حرفهایش؛ اما کسی مثل احسان عاقل آمده، آموخته و به شهرمان برگشته و اوضاع اقتصادی خودش را بیشتر تحتالشعاع قرار داده انصاف است که بیشتر به او فضا و میدان بدهیم. بیشتر کمکش کنیم. این برای من خیلی ارزشمند است. کاشمر این عقبه و ظرفیت را دارد که خودش و فرهنگش را به تمام کشور نشان بدهد. این را استاد ناصری در گذشته نشان دادهاند. و دوباره این اتفاق فقط با بها دادن به هنرمندانمان رخ خواهد داد. یکی مثل احسان عاقل، یکی مثل استاد ناصری، حمید ضیایی، آقای یغمایی، آقای آبی، عباس دانشدوست، عاطفه عباسزاده، جواد خاکسار و همسرش الهام سلیمی، آقای نوری و... که واقعاً نمیتوانم همه را اسم ببرم...
این شهر به همهی هنرمندانش نیاز دارد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ