آخرین اخبار

نگاهی مختصر به آیین «حسن‌حسین» در روستای هُدک

  اگر امروز بخواهم بگویم چه فعالیت فرهنگی‌ای بیش از همه برایم تأثیر داشته، بی‌شک حوزه‌ی مردم‌شناسی و فرهنگ‌شفاهی را نام می‌برم. حوزه‌ای که می‌توان آن را  زیباترین و عمیق‌ترین حوزه نامید. امروز، عمیقاً بر این باورم، فر...
کد مطلب : 145
دوشنبه, 30 مرداد 1402
15 بازدید
نویسنده : حمید ضیایی

 

اگر امروز بخواهم بگویم چه فعالیت فرهنگی‌ای بیش از همه برایم تأثیر داشته، بی‌شک حوزه‌ی مردم‌شناسی و فرهنگ‌شفاهی را نام می‌برم. حوزه‌ای که می‌توان آن را  زیباترین و عمیق‌ترین حوزه نامید. امروز، عمیقاً بر این باورم، فرهنگ را نمی‌توان از توده‌ی مردم جدا دانست. فرهنگ، آن چیزی است که در دل مردم می‌جوشد و رفته‌رفته روی گفتار و رفتار آن‌ها تأثیر می‌گذارد. رفتاری که در راستای زندگی انسانی، همواره به آن محتاجیم. تنوع فرهنگی در ایران عزیز، آن‌قدر گسترده است که خود نمادی از زیبایی و خردورزی مردمان این سامان است. مراسم شادی، عزا، آیین‌ها و... هرکدام جلوه‌ای از خرد و اندیشه‌ی ایرانی است. محرم و آیین‌های آن نیز نمادی برجسته از ایرانیّت است. آداب‌ورسوم محرم، ریشه در باورهای باستانی ایرانی دارد که با ظهور اسلام و مظلومیّت حضرت امام حسین (ع) خود را نمایانده است.

تعصب فرهنگی همواره مخرب بوده و آسیب‌های جدی‌ای به بدنه‌ی فرهنگی این کشور وارد داشته است. عده‌ای همواره درگیر تعصب‌های قومی و گاهی عقیدتی می‌شوند که می‌تواند به نفی بخشی از فرهنگ بینجامد. با ظهور اسلام و ترویج تشیع در ایران، باورهای اسلامی و شیعی ریشه‌ای مستحکم در میان ایرانیان دواند و باید مرزی میان نگرش سلیقه‌ای کشید. ایران را نمی‌توان به دو شقّه‌ی تاریخی تقسیم کرد. نمی‌توان ایران پس از اسلام و قبل از اسلام را از هم جدا دانست. مهم‌ترین دوره‌ی اتحاد ایرانیان از لحاظ اعتقادی می‌تواند دوره‌ی خلافت متوکل باشد. در حدود 14 سال خلافت متوکل، دو اتفاق مهم رخ داد که در دوره‌های تاریخی مورد توجه قرار گرفته است. ابتدا تخریب حرم حضرت امام حسین (ع) و دوم در اواخر خلافت متوکل که قطع سرو کشمر بود. سرو کشمر، نمادی از ایرانیّت و تمدن ایرانی به حساب می‌آمد و البته تقدس آن درخت هم در میان ایرانیان وجه دیگری از این مهم است؛ از سوی دیگر تخریب حرم امام حسین (ع) که خود نمادی از آزادگی و ایستادگی در میان شیعان به‌حساب می‌آید، وجوه مشترک فرهنگی ایران است. این دو قلع و قمع در تاریخِ مسلمانان ایران و ایرانیان ماندگار شد و در یک نقطه به یکدیگر رسیدند و تمامیت آن را می‌توان در مراسم نخل‌گردانی شاهد بود.

دیگر آیین‌های سوک ایرانیان نیز در گذشته وجود داشته که با ظهور اسلام، رنگ‌وبوی شیعی به خود می‌گیرد و رفته‌رفته به آن افزوده می‌شود. قصد شرح این گوشه‌ی فرهنگ را ندارم، اما اشاره تا همین حد در نظرم مهم آمد تا مرز فرهنگی خودم را مشخص کرده باشم و به‌صراحت بگویم که اگر باوری خلاف ذهنیت و اندیشه‌ام هم باشد، حقی برای نفی و نادیده گرفتن آن نمی‌توانم قایل باشم. از سوی دیگر به‌صراحت بیان کرده باشم که آن چه در میان مردم ایران رواج دارد، جزو فرهنگ این مردم است و نمی‌شود و نمی‌توان آن را نابود کرد، چراکه نابودی فرهنگ ایرانی حتی آن بخش فرهنگی که ممکن است خلاف اندیشه و منش کسی باشد، نادیده گرفتن ایران است.

 

نصف روز در هُدک:

 

ساعت حدود 4 بعدازظهر وارد روستای هدک می‌شوم. از دور شبح روستا را می‌دیدم که مردم در رفت‌وآمد بودند و هرچه نزدیک‌تر می‌شدم جمعیّت واضح‌تر می‌شد. روستای هدک را به درختان چنار کهنش می‌شناسند و وجه برجسته‌ی این روستاست. در میدانی ایستادم و لوازمم را از تاکسی پیاده کردم. مردم کم‌کم به میدان می‌آمدند و من هم باید آماده‌ و مهیای کارم می‌شدم. کودکان و جوانان بی‌شماری در میدان ایستاده بودند و مشغول طبل زدن و تمرین کردن بودند و از سوی دیگر یکی پرچم‌دار بود و یکی علم‌دار و عده‌ی زیادی هم زنجیرهای عزاداری در دست منتظر حرکت دسته‌ی عزاداری بودند.

نکته‌ی جالب این موضوع برایم حضور و همراهی زنان تا میدانِ مقابل حسینیه‌ی روستا بود. در گوشه‌وکنار میدان زنان بی‌شماری منتظر ایستاده بودند تا دسته‌ی عزاداری آماده‌ی حرکت شود. در گوشه‌ی دیگر عده‌ای مشغول کمک کردن به‌ یکدیگر برای پوشیدن کفن بودند. کفن‌های نمادینی که به‌تن می‌کردند و در کنار هم قرار می‌گرفتند و دوش‌به‌دوش به پهلو قدم‌به‌قدم حرکت می‌کردند و ضربی به سینه و ضربی به پا می‌زدند و «حسن‌حسین» می‌گفتند و قدمی پیش می‌رفتند. سه‌چهار میان‌دار در بین این دسته حضور داشت که گاهی جای خود را با دیگری تعویض می‌کرد و گویی سکان‌دار دسته می‌شود. سینه‌زنان هم با حرکات دست میان‌دار زمزمه می‌کردند و پیش می‌رفتند. در پشت این دسته نوازندگان طبل و مارش عزا حرکت می‌کردند و در کنار دو ردیف زنجیرزن به‌قاعده و نظمی مختص روستای هدک حرکت می‌کردند و هم‌دوش و همراه با نوای طبل و شیپور و مارش عزا به هر سرضرب طبل، زنجیر را به پشت می‌زدند.

کفن‌پوشان در ابتدای دسته، می‌تواند نمادی از آمادگی رزم و جان‌فشانی برای اهل‌بیت باشد. در میان راه و گذر از کوچه‌های روستا مردمی برای دیدن آمده و عده‌ای هم در حال ذبح دام در پیش پای دسته‌ی عزا بودند.

مسیر حرکت دسته‌ی عزا، چندان طولانی نبود، اما طی این مسیر با آن حرکت نمادین حدود یک‌ساعت‌ونیم زمان برد. دقت‌ در حرکت دسته برایم جالب‌توجه بود. البته این نظم و ترتیب در آداب‌ورسوم دسته‌های عزا یک امر طبیعی است؛ در ابتدای دسته‌ی عزا و پیش از گروه کفن‌پوش، چاووشی‌خوانی حرکت می‌کرد و با صدای بلند مدح و منقبت اهل‌بیت را می‌گفت. چاووشی‌خوان هم البته کفن‌پوشیده پیشاپیش همه حرکت می‌کرد.

1)«هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»

 

2)بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا...

 

3)بارها گفت محمد که علی جان من است

هم به جان علی و هم به جان محمد صلوات...

 

درباره‌ی چاووشی‌خوانی و فرهنگ‌ چاووشی‌خوانی سابق‌براین در همین نشریه نوشته‌ام؛ اما باز هم به‌صورت وسیع‌تر و با توجه به جزییات بیشتر در شماره‌های بعد به آن خواهم پرداخت.

دسته‌ی عزا به میدانِ مقابل حسینیه می‌رسد و زنان و مردان بی‌شماری قبل از رسیدن دسته‌ی عزا در آن‌جا گرد هم‌آمده بودند و انتظار رسیدن دسته را می‌کشیدند. روی پشت‌بام‌ها، روی سکوهای کنار دیوار که هنوز بقایای سنتی خود را حفظ کرده بود و تن به آجر و آهن و سیمان نداده، نشسته بودند. دورتادور میدان را مردم گرفته بودند و وقتی دسته‌ی عزا به میدان رسید دایره‌ای بزرگ تشکیل دادند و شروع به عزاداری کردند. پس از مراسم زنجیرزنی و سینه‌زنی در میدان، مداحی شروع به روضه‌خوانی کرد و اصطلاحاً مجلس را ختم کرد.

پس از این مراسم مردم برای صرف شام به هیئت‌های روستا می‌روند. همکاری زنان و مردان در این مراسم‌ها وجه دیگر همکاری و هم‌دوشی برای بهتر برگزار شدن مراسم محرم است. وجه دیگری که در این روستا می‌تواند برجسته باشد، وجود قنات‌هایی است که در میان خانه‌ها است. هیئت‌ها هم صاحب قنات‌اند و زنان برای شستن ظرف‌های غذا از آب قنات استفاده می‌کنند.

پس از مراسم عزاداری در روز تاسوعا، مردم روستا، آماده‌ی مراسم روز عاشورا می‌شوند که در آن روز مراسم تعزیه‌خوانی رایج است.

تعزیه‌خوانی هم از مراسم‌های ماندگار و تاریخی در فرهنگ ایرانی است که در شماره‌های بعد به آن‌ها خواهم پرداخت...