آخرین اخبار

نیمکت، نمایشی با ظرفیّت محدود!!

اساساً هنر می‌تواند زبان گویای مشکلات و معضلات اجتماعی باشد. این را سوای کمّ‌وکیف کارهای تولیدی می‌گویم. هنر، آغاز راه است و پایانی نمی‌توان برای آن متصور بود. به‌قول معروف هنر به‌انتها نمی‌رسد و بعد از تخصص کامل در حوزه‌ی هنر، تازه هنرمند در برهوت جهانِ هس...
کد مطلب : 161
جمعه, 07 مهر 1402
27 بازدید
نویسنده : حمید ضیایی

اساساً هنر می‌تواند زبان گویای مشکلات و معضلات اجتماعی باشد. این را سوای کمّ‌وکیف کارهای تولیدی می‌گویم. هنر، آغاز راه است و پایانی نمی‌توان برای آن متصور بود. به‌قول معروف هنر به‌انتها نمی‌رسد و بعد از تخصص کامل در حوزه‌ی هنر، تازه هنرمند در برهوت جهانِ هستی قرار می‌گیرد و حالا باید پایش را در تاریکی‌های زندگی بشری بگذارد و با اثر خود نور به آن بتاباند. این سرآغاز روشنایی در زندگی بشری است. آن اثر هنری می‌تواند هرچیزی باشد؛ نوع و سبک هنری‌اش مهم نیست. نوع نگاه هنرمند است که به آن ماهیّت و تشخص می‌بخشد. گاهی نیاز نیست یک هنرمند 50 سال کار هنری کرده باشد. گاهی در یک اثر هنری «آنِ» ناگفته، به‌تصویر کشیده می‌شود و زبان گویای اکثریّت جامعه می‌شود. جامعه‌ای که انسان در آن زیست می‌کند و ممکن است به نقطه‌ی سیاهی عادت کرده باشد و دیگر قادر به دیدن آن نباشد. این‌جاست که هنر، با برجسته‌کردن آن نقطه‌ی سیاه، سعی در هوشیاری جامعه می‌‌کند. اساساً رسالت هنر متعهد _سوای نگاه زیباشناسانه و فرم_ توجه ویژه به معضلات اجتماع است.

وجه دیگر هنر، آشناسازی و آگاه‌سازی اجتماع در مقابل معضلات موجود در جامعه‌ی پیرامون وی است. ممکن است همین حالا ما غافل از بسیاری مشکلات اجتماعی باشیم که هنرمند با نشان‌دادن آن معضل، سعی می‌کند جلوی فاجعه‌ی بیشتر را بگیرد. چه بسیار آثار هنری که توانسته‌ است جامعه را در مقابل اتفاقات ناگوار هوشیار سازد.

هنر تئاتر، از دسته هنرهایی است که هنوز مخاطبِ خود را حفظ کرده است و روزبه‌روز نیز بیشتر می‌شود. در تئاتر، ما نزدیک‌ترین برخورد با هنرمند و اثر هنرمند را داریم که این خود می‌تواند برای مخاطب مهم و قابل‌توجه باشد. تئاتر وجه مهمش در همین است که هیچ روتوش و برشی ندارد و مخاطب را پیش جهانی می‌گذارد که برایش قابل‌ درک‌تر و ملموس‌تر است. هنرمند تئاتر هم می‌داند که مقابل مخاطب ایستاده است و نباید به‌خطا برود. از همین‌رو شاید بتوان، تئاتر را جزو تأثیرگذارترین نوع هنر در میان دیگر هنرها دانست.

تئاتر، با بازیگران مجرب، می‌تواند در مخاطب تأثیر بیشتری بگذارد و مستقیماً به قلب مخاطب نفوذ کند. چراکه مخاطب نزدیک‌ترین حالت ممکن به اثر هنری و هنرمند را درک می‌کند. این مسأله، خود، باعث می‌شود تا مخاطب، احساس قرابت و هم‌دردی بیشتری با هنرمند و موضوع اثر هنری داشته باشد.

اخیراً در کاشمر، نمایشی بانام «نیمکت» به نمایش درآمد. نمایشی که اولین کار خانم «مارال تعمیری» و گروه جوانش در کاشمر بود. بازیگران این نمایش، با این‌که اولین بازی رسمی‌شان در صحنه‌ی نمایش بود، بسیار امیدوارکننده ظاهر شدند. این نمایش با موضوعی اجتماعی به معضلات جوانان پرداخته بود. معضلاتی که ممکن است برای هرجوان و نوجوانی پیش بیاید. توجه خانم تعمیری به این موضوع برایم بسیار ارزشمند بود. نشان‌دادن مشکلات متعدد در یک نمایش توسط بازیگران، هشدار جدی‌ای بود که کارگردان تمرکز خود را روی آن قرار داده بود. موضوعی که شاید برای کسانی اتفاق بیفتد، اما، چندان جامعه‌شمول نباشد که همه را دربرگیرد و همه‌ی جامعه از آن خطرها اطلاع کسب کنند. نشان دادن نقاط تاریکِ اتفاقاتی که ممکن است به‌عنوان مثال در هنگامه‌ی خشم یک نوجوان بروز کند و خسارت‌های جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد، می‌تواند برای والدین و هم‌چنین نسل جوان، آگاه‌کننده باشد.

از سوی دیگر، بی‌توجهی جامعه نیز به نوجوانان می‌تواند مسبب  بسیاری از آسیب‌ها باشد. باید بپذیریم که نوجوان و جوان امروز، تفاوت‌های بسیاری با نسل‌های پیشین خود دارد. این تفاوت‌ها البته کاملاً طبیعی است و باید توجه داشته باشیم که این تفاوت‌ها را بپذیریم.

روی دیگرِ «نیمکت» مربوط به جامعه‌ی امروز است. جامعه‌ای که آن‌قدر صداها در هم‌تنیده است که دیگر کمتر کسی قادر به تفکیک و شنیدن آن‌هاست. صداهایی که هرکدام از مشکلات خود می‌گوید و کسی نمی‌تواند آن‌ها را بشنود؛ آن‌قدر در میان صداها، صداها گم شده است که شنونده‌ها دیگر نمی‌توانند چیزی را از هم تمیز دهند. به‌واقع باید بگوییم که این نمایش، نمایی نزدیک با ظرفیّتی محدود از جامعه بود. به زعم نگارنده دلیل مخاطب محدود که حدود 6 تا 7 نفر آن را تشکیل می‌دادند، این بود که به ما نشان دهد شنونده‌ها کمتر از کسانی است که می‌خواهند صدایشان را به گوش کسی برسانند.

یک‌یک برشمردن ساحات جامعه در این نمایش، واقعاً کار دشواری است و هراس این هم هست که خطایی در توصیفم داشته باشم و نتوانم حق مطلب را ادا کنم.

اما، آن‌چه در این نمایش به‌طرز برجسته‌ای نمایان بود، بیش از خود نمایش، مخاطب بود. مخاطبی که ناگهان خود را در میانه‌ی صحنه احساس می‌کرد و بهت‌زده به بازیگران نگاه می‌کرد و نمی‌دانست چه باید بکند. مخاطبی که بازیگر به چشمهایش زل می‌زند و شروع می‌کند از دردها و مشکلاتش می‌گوید. مشکلاتی که ممکن است برای هریک از ما پیش آمده یا بیاید. مخاطب در مقابل شنیدن مشکلات متعدد، شوکه می‌شود و نمی‌داند تمرکزش را روی کدام مشکل بگذارد! چون به‌محضی که یکی از بازیگران مشکل و نگرانی‌اش را بیان می‌کند، رد می‌شود و مشکل و نگرانی بعدی بیان می‌شود. این‌جا وجه برجسته‌ی نمایش خانم تعمیری بود. چراکه‌ مخاطب را پر از اتفاقات ناگواری کرد که نه شنید و نه نتوانست نشنود. در واقع می‌توان گفت به‌نوعی فقط انرژی مخاطب را گرفت و اجازه نداد چیز چندانی از اتفاقات در ذهنش بماند. چراکه مخاطب باید تا پایان نمایش روی نیمکت میخ‌کوب می‌شد تا بداند چه اتفاقی افتاده است.

این نمایش هم یک تجربه‌ی جدید در حوزه‌ی هنرهای نمایشی کاشمر بود که مخاطب را نیز درگیر نمایش کرد و به‌طور ناخواسته، مخاطب در تله‌ی کارگردان گرفتار شد و نقشش را به‌خوبی بازی کرد.

یک نکته‌ی بسیار مهم این است که باید اجازه دهیم کارهای دیگری از خانم تعمیری به صحنه برود. نمی‌توان این‌کار را به چالش یا نقد کشید؛ چراکه تجربه‌ای نو بود و هنوز نیازمند آن است تا تجربه‌آزموده شود و ورزیده‌تر از این‌که هست به صحنه برود.

بی‌صبرانه منتظر آن روز می‌مانم تا کارهای دیگری از خانم تعمیری ببینم.