نمیتوانی میانبر بزنی!
علاقهمندی به حوزههای هنری در میان جوانان بیش از گذشته است. این یک خبر خوب است که جوانان تا بدینحد به هنر علاقهمند شدهاند و بهدنبال آنچه علاقه دارند، میروند؛ اما، یک مسأله که همیشه به آن تأکید کردهام مسألهی آموزش است. آموزش، اساسیترین راه برای رسیدن به مقصود است. چیزی که ما هنوز در ترشیز، خلأش را احساس میکنیم.
از طرفی در بسیاری از جوانان دیده و شنیدهام که گفتهاند بهفلان حوزهی هنری علاقه دارم؛ آیا علاقهی صِرف برای فراگیری یک هنر کافی است؟ برایم، علاقه زمانی معنا پیدا میکند که بهدنبال علاقه رفته باشند و حداقل دربارهی آن اطلاعاتی بهدست آورده باشند.
امروزه، دیگر نمیتوانیم بگوییم که نمیتوانستیم یا دسترسی نداشتهایم که چیزی دربارهی آن حوزهی هنری بهدست آوریم. علاقهمندی زمانی معنا پیدا میکند که ما حداقل بهدنبال آنچه میخواهیم باشیم.
یکی از مسایل مهمی که امروزه با آن مواجهیم و هنرجو باید حواسش به آن باشد، این است که بعضی افراد سودجو در حوزههای هنری، بیآنکه دارای تخصص کاملی از آن حوزه باشند، اقدام به تبلیغات و جذب هنرجو میکنند؛ بیاطلاعی این افراد بهحدی است که برای جذب هنرجو سعی میکنند زمان برای فراگیری مشخص کنند. بهعنوان مثال فرد بهاصطلاح استادی! در تبلیغات خود مینویسد: «یادگیری فلان هنر فقط در 7 جلسه»! این حرف آنقدر واهی و خندهدار است که حتیٰ نمیتوان برایش نقدی نوشت؛ اما متأسفانه بسیاری از جوانان فریب این افراد را میخورند. البته باید نظارت در حوزهی آموزش از سوی ادارهی فرهنگوارشاد جدیتر پیگری شود که تاکنون اقدام چندان مؤثری شاهد نبودهایم؛ بههرروی هرکجا در حوزهی هنر، با چنین تبلیغات پوچ و بیاساسی مواجه شدید، بهیقین بدانید که یک دروغ محض است و شما قطعاً نه در 7 جلسه که در 70 جلسه هم نمیتوانید هنرمند متبحری شوید.
تعریفهای تنزل یافته!
از عجایب روزگار ما، تعریفها و توصیفهای سطحی است. تعریفهایی که گاهی نمیدانیم با کدام تجربه و شناخت تاریخی یک مسأله و آزمونوخطا کردن و دانش و تخصصی صادر میشود. فضای مجازی در حوزهی هنر تبدیل به یک مکان کاملاً بیدروپیکر شده که هرکس میتواند در صفحهی خودش بیدغدغهی دانش و تخصص، اظهار فضل و دانش کند و بیشک در همین فضا کسانی هم هستند که همواره آنها را تشویق میکنند. این شخصیتهای پوشالی بهزودی از میان خواهند رفت؛ اما آنچه باقی میماند، استعدادهای مشتاقی است که به بیراهه رفتهاند و چه بسا هنر مورد علاقهیشان را نیز به فراموشی سپردهاند. هیچ راه میانبری وجود ندارد که از شما با سرعتی باورنکردنی یک هنرمند بسازد. هنر، اساساً محدود به زمان مشخصی نیست و آنچه تعیینکنندهی مسیر یک هنرجوست، میزان تلاش و ممارست اوست. هنر را نمیتوان با هوش مصنوعی فراگرفت و بهکار بست. اگر کسی بخواهد هنر را بهعنوان یک پیشه در نظر بگیرد باید ابتدا بداند در چه راه و مسیری قدم نهاده است. هنر اگرچه مسیری صعب و سخت است، اما سراسر تجربههای شگرف انسانی است و این تجربیات را نمیتوان در کنار کسانی فراگرفت که نهتنها برای هنر ارزش قائل نمیشوند، بلکه صلاحیّت لقب «هنرمند» را هم ندارند.
هنر واقعی، تعریفناپذیر است!
هنر را نمیتوان در کلمات تعریف و توصیف کرد. به هنرمندی نمیتواند نسبت به فعالیت خود آگاه باشد،نباید امید بست. هنر، کلمهای نیست که بتوان به هرچیزی نسبت داد و اثر تولیدی را، اثری هنری دانست. «ژانپل سارتر» فیلسوف اگزیستانسیال در کتاب ادبیات چیست پرسشی را مطرح میکند که نقل به مضمون میکنم و میپرسد [هنرمند] کدام نقطهی تاریک زندگی بشری را میخواهد نشان دهد؟ واقعیت این است که در تمام حوزههای فرهنگیهنری که با زندگی انسان سروکار دارد، نمیتوان از مقولهی مهم زندگی انسان و مشکلات و مصائب و نیازهایش بیاطلاع بود. امروزه، نیاز زندگی انسان گویا به تولید آثار طنز و لودگی و بیمحتوایی خلاصه شده و انگار نیازهای دیگر انسان آنقدر مهم نیست که موردتوجه قرار بگیرد.
روزی یکی از شاگردان استاد بهمن رجبی، از بزرگترین استادان تنبکنوازی ایران، نقل میکرد که پس از 5 سال شاگردی نزد استاد رجبی، استاد خطاب به من و دیگر هنرجویان گفت: حالا تازه درهای تنبکنوازی بهرویتان باز شده است.
این سخن، بسیار پرمغز و اندیشیده است. حالا هنرجو میتواند برود و مسیرهای تازه کشف کند. آزمونوخطا کند. خلق کند و اثر تولید کند. بهعنوان مثال فردی میرود و 6 ماه دورهی دفنوازی فرامیگیرد. پس از آن خود را بینیاز میداند و با خودش گمان میکند دفنواز شده؛ اما مسأله اینجاست که همان فرد کلاس آموزشی هم برگزار میکند.
در راستای فعالیتهای اینچنینی حوزههای هنری دیگر همچون عکاسی و نقاشی و... را هم میتوان اضافه کرد.
مجدداً تأکید میکنم که در این راستا نظارت جدی انجمنهای هنری و ادارهی فرهنگوارشاد باید بیش از گذشته باشد تا استعدادهای هنری به مسیری اشتباه نروند تا حتیٰ از این راه دلزده نگردد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ