ارتباط فقر با آسیب های اجتماعی و روانی
با وجود این که آمار متفاوتی از درصد ابتلای جامعه به معضل فقر گزارش می شود و برخی افزایش 30 درصدی نرخ فقر تا 57 درصدی را اعلام می کنند، ولی همه ارقام نشان دهنده این است که در یک دهه اخیر تعداد فقرای جامعه بیشتر شده است. بر اساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس نرخ خط فقر طی یک دهه اخیر بیش از 30درصد افزایش یافته است. شرایط اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم به شکلی است که بهراحتی میتوان به وخامت اوضاع پی برد و خط فقر را بر اساس واقعیتها مشخص کرد. با گرانی گوشت، مرغ، تخممرغ، شیر و... شرایط به شکلی شده که یک کارگر، کارمند یا بازنشسته با مشکلات جدی در تأمین مایحتاج زندگی خود مواجه شده است.
سوال این است آیا فقر و کمبود درآمد فقط باعث کاهش دسترسی افراد به منابع مادی می شود یا اثرات اجتماعی دیگری نیز دربردارد؟ در این نوشتار تاثیر فقر بر رفتار اجتماعی با توجه به نظریات جامعه شناسان وروانشناسان مورد بررسی قرار می گیرد:
برخی جامعه شناسان معتقدند فقر با انحرافات اجتماعی رابطه مستقیمی ندارد. چه بسیارند فقرایی که بر فقر خود، صبر می کنند و دست ودامان خویش را به انحراف، آلوده نمی کنند. از سوی دیگر، بسیارند ثروتمندانی که به داشته خویش اکتفا نمی کنند و برای رسیدن به مال و مکنت افزون، به هر انحرافی دست می زنند.
اما بقیه جامعه شناسان اذعان می دارند: با این که ارتباط مستقیمی بین فقر و انحرافات اجتماعی وجود ندارد و به این معنا نیست که تمام افرادی که زیر خط فقر زندگی میکنند، افرادی نابسامان و برای اجتماع مشکلساز هستند، اما فقر زمینهساز بروز آسیبهای اجتماعی است که باعث ایجاد زمینه کجروی در افراد میشود.
یکی از جامعه شناسان محدود شدن فرصت ها را عامل انحرافات اجتماعی می داند وی معتقد است هر چه فرد در نظام قشربندی، موقعیت پایین تری را اشغال کرده باشد، با محدودیت های بیشتری در راه رسیدن به اهداف مقبول اجتماعی، روبه رو خواهد شد که سرانجام به نابه سامانی و نابه هنجاری و انحراف، منجر خواهد شد.
جامعه شناس دیگری می گوید نوسانات شدید اقتصادی باعث ایجاد شکاف طبقاتی می شود و در این حالت اکثریت جامعه قادر به تامین نیازهای خود نمی شوند و در تله فقر گرفتار می گردند و سعی می کنند با وسایل مختلف در راستای هدف گذاری جامعه حرکت نکنند و در نتیجه انواع قانون گریزی و قانون شکنی به وجود می آید.
برخی از جامعه شناسان اثرات فقر را گسترده تر از آنچه توصیف شد می دانند و می گویند فقر مادر آسیب های اجتماعی است آنها معتقدند فقر با بسیاری مسائل و آسیبهای اجتماعی از جمله ضعف، تندرستی، افزایش مرگومیر، بیماری روانی، شکست تحصیلی، جرم و مصرف دارو ارتباط معناداری دارد. این افراد معتقدند جامعه شبیه بدن یک موجود زنده است وهمانطور که اگر یک بخش یا بخشهایی از بدن دچار آسیب یا بیماری شود پزشک تلاش میکند بیماری را تشخیص و آن را درمان نماید، مدیران و برنامه ریزان جامعه هم به شناخت آسیب های اجتماعی و درمان آنها بایستی اقدام کنند. وقتی بدنه جامعه دچار آسیب شود به همان اندازه و یا بیشتر، روح و روان جامعه و مردم هم آسیب پذیر خواهد بود؛ باید توجه داشته باشیم که این روان افراد است که جسم را سرپا نگه میدارد، پس نبایستی به جسم و بدنه آسیب جدی وارد شود، چون روان و روح جامعه هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
روانشناسان نیز معتقدند قرارگرفتن دائمی در معرض فقر میتواند منجر به ادراک منفی از خود وفرسایش حس اختیار شود، بهطوریکه فرد خود را قادر به فرار از شرایط خود نمیداند. فشار روانی ناشی از فقر اغلب منجر به افزایش سطح استرس، اضطراب و افسردگی میشود.زندگی در این شرایط بر طرز فکر مردم تاثیر میگذارد، جهانبینی آنها را شکل میدهد و آرزوهای آنها را محدود میکند.فقر باعث ایجاد حس ناتوانی و ناامیدی، کاهش عزتنفس، حاشیهنشینی و بیارزشی و ایجاد چرخهای از احساسات منفی میشود.
یکی از روانشناسان می گوید:« فقر با بروز اختلالات روانپزشکی ارتباط تنگاتنگی دارد. با افزایش فقر، شکی نیست که اختلالات روان هم افزایش مییابد و مجددا با بروز اختلال روانپزشکی، عملکرد و کارایی افراد تحت تاثیر قرار گرفته و فقر مضاعف ایجاد میشود.» او ادامه می دهد: «بیماریهای جسمی به طور موقت توانایی افراد را تحت تاثیر قرار میدهند، اما بیماریهای روان میتوانند هم به شکل موقت و هم به شکل دائمی عملکرد افراد را تحتالشعاع قرار دهند و در نهایت با گرفتن عملکرد فرد بروز فقر مطلق دور از انتظار نیست.»
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ