آخرین اخبار

جانِ کتاب‌فروشی‌ها در خطر است

همین چند وقت پیش بود که یک کتاب‌فروشی دیگر در اصفهان با سابقه‌ی 50 سال فعالیت تعطیل شد. این نه اولین بود و بی‌شک نه آخرینش! کتاب‌فروشی‌هایی که روزگاری رونق داشتند و ملجأ و مأمن عاشقان و کتاب‌خوانان و کتاب‌بازها بوده‌اند، امروز دست‌خوش ورشکستگی و فروش ک...
کد مطلب : 23
شنبه, 07 آبان 1401
22 بازدید
نویسنده : مدیریت سایت

همین چند وقت پیش بود که یک کتاب‌فروشی دیگر در اصفهان با سابقه‌ی 50 سال فعالیت تعطیل شد. این نه اولین بود و بی‌شک نه آخرینش! کتاب‌فروشی‌هایی که روزگاری رونق داشتند و ملجأ و مأمن عاشقان و کتاب‌خوانان و کتاب‌بازها بوده‌اند، امروز دست‌خوش ورشکستگی و فروش کم و ... می‌شوند و رفته‌رفته تخته می‌گردند. بخشی از این موضوع مربوط به جامعه است که دیگر مانند سابق کتاب نمی‌خواند و بخشی هم به دلیل گرانی کتاب است که مشتری‌های خود را از دست می‌دهند! البته نگارنده معتقد است که در مقایسه با دیگر کالاها، کتاب هنوز هم گران نیست! البته باد خبر نبرد که متولیان و مسئولان امر، گمان کنند ما هنوز طاقت گران‌تر شدن کتاب را هم داریم؛ اما، وقتی به عنوان مثال می‌بینیم یک پیتزای معمولی که در مدت زمان 20 دقیقه آماده می‌شود که سابق بر این 30-40 هزار تومان بوده و حالا چیزی حدود 200 هزار تومان شده است، یک کتاب با توجه به طراحی، صفحه‌آرایی، ویراستاری، چاپ، کاغذ، از همه مهم‌تر نویسنده و مؤلفی که بین 2 تا 5 سال زمان خودش را صرف نوشتن می‌کند، با قیمت 200-300 هزار تومان تولید و عرضه می‌شود، چندان گران نیست!(قیاس کتاب و پیتزا به‌دلیل شباهت غذایی‌اش بود. یکی غذای روح و دیگری غذای جسم). اما به‌هرحال باز هم توان بسیاری از علاقه‌مندان و کتاب‌خوانان یاری نمی‌کند. امروز، خودم را با 5 سال پیش مقایسه می‌کنم و می‌بینم با 300 هزار تومان حداقل می‌توانستم بین 5 تا 7 جلد کتاب با توجه به نیازم تهیه کنم و امروز شاید بتوانم نهایتاً بین 3 تا 4 جلد در بهترین حالت ممکن خریداری کنم. این یک مقایسه‌ی دم‌دستی‌ است که بگویم خودم نیز دیگر قدرت خرید کتاب چون گذشته را ندارم.

تمام این دلایل دست‌به‌دست هم می‌دهد تا روزبه‌روز رونق کتاب‌فروشی‌ها کاسته شود. از سوی دیگر، کتاب‌فروش‌ها با معضلات دیگری هم مواجه‌اند. فروش اینترنتی ناشران، کتاب‌های زیرزمینی که توسط دست‌فروشان فروخته می‌شود، رواج کتاب‌های الکترونیکی، نرم‌افزار (اپلیکیشین)های کتاب‌ می‌تواند ضربه‌ای دیگر به رونق کسب‌وکار شرافتمندانه‌ی کتاب‌فروش‌ها باشد.

 

فروش اینترنتی ناشران:

 

با رواج اینترنت در جامعه، بعضی ناشران با راه‌اندازی سایت و صفحه‌های مجازی، اقدام به معرفی کتاب کردند. این معرفی کردن‌ها از سوی ناشران بسیار کاربردی و مفید بود، چراکه علاقه‌مندان می‌توانستند از کتاب‌فروشی محله یا منطقه‌یشان، کتاب را خریداری کنند؛ اما رفته‌رفته ناشران در همین صفحه‌ها، اقدام به فروش اینترنتی کتاب، با ارسال پستی رایگان کردند. بی‌شک همین موضوعِ ارسالِ رایگان کتاب برای مشتری یک تخفیف به حساب می‌آید. چرا که دیگر رنج سفر شهری و رفتن به کتاب‌فروشی و هزینه‌ی تاکسی و... از دوشش برداشته می‌شود. در این میان، به تبع آن کار، فروش کتاب‌فروش تنزل می‌یابد. البته هنوز بعضی ناشران هستند که به کتاب‌فروش‌ها متعهدند و فروش اینترنتی، فروش در نمایشگاه سالانه‌ی کتاب و ... را انجام نمی‌دهند و بیشتر از این بسترها برای معرفی آثار تازه منتشر شده استفاده می‌کنند و علاقه‌مندان را به کتاب‌فروشی‌ها ارجاع می‌دهند.

 

 

کتاب‌های چاپ زیرزمین:

 

چندسالی است دست‌فروشان کتاب افزایش یافته‌اند و کتاب‌های پرفروش بازار، اما بی‌کیفیت را عرضه می‌کنند. در خیابان در حال راه رفتن هستید، یک خانمی جلوی راهتان را می‌گیرد و پیشنهاد کتاب می‌دهد. به نام‌ کتاب‌ها و مترجم‌ها نگاه می‌کنید. اسامی مختلفی را می‌بینید. به‌طور ناخودآگاه و با توجه به ذهنیت ما نسبت به دست‌فروش‌ها، گمان می‌کنیم که کتاب‌ها ارزان است. کتاب را می‌خریم. به خانه می‌رویم و آن‌جا می‌فهمیم چه کلاه گشادی سرمان رفته است. گاهی دیده شده که کتاب چاپ اصلی در کتاب‌فروشی به‌عنوان مثال 250 هزارتومان بوده، اما شما همان کتاب را از دست‌فروش به مبلغ 300 هزارتومان خریده‌اید. چرا؟ چون پشت جلد آن کتاب قیمت مثلاً 400 هزارتومان درج شده بوده و شما تصور کردید که 100 هزار تومانش تخفیف است! از سوی دیگر، کتاب‌ها عموماً بی‌کیفیت، ترجمه‌های شخلته و به‌هم ریخته و بعضاً ترجمه‌ی اصلی که دست‌کاری شده و به اسم کس دیگری به عنوان مترجم منتشر شده است.

 

 

کتاب‌های الکترونیک PDFو اپلیکیشن‌های کتاب:

 

نرم‌افزارهای فروش کتاب الکترونیک، یک اتفاق بسیار خوب در حوزه‌ی کتاب و کتاب‌خوانی است. این قسم از نرم‌افزارها و کتاب‌ها هم طرفداران خاص خودش را دارد و دسترسی آسان، ارزان و غیرقابل انتشارش برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده باعث شده که بسیاری از ناشران و نویسندگان و حتیٰ کتاب‌خوانانی که متعهد به حقوق مؤلف و کپی‌رایت هستند، به سوی این نرم‌افزارها سوق پیدا کنند. یکی دیگر از مزیت‌های چنین نرم‌افزارهایی جلوگیری از چاپ بی‌رویه‌ی کتاب و انبار کردن کتاب است. خب! به‌هرحال همیشه، همه‌ی کتاب‌ها با اقبال روبه‌رو نمی‌شود.

این نرم‌افزارها کارشان خیلی خوب است. اما چند وقتی است که صاحبان این نرم‌افزارها، اقدام به معرفی کتاب در بستر همین نرم‌افزارها جهت فروش نسخه‌ی فیزیکی کتاب کرده‌اند. با همان شعار کتاب بخرید و ما برایتان رایگان ارسال می‌کنیم. این واقعاً برای مشتری بهترین اتقاق است! در خانه می‌نشیند و همان‌طور که در بستر اینترنت جهت سرگرمی می‌چرخد، سری هم به نرم‌افزار مربوطه می‌زند کتاب سفارش می‌دهد. به معنای واقعی کلمه، «نه چک زدیم نه چونه، کتاب می‌آد به خونه»، اما، باز هم حقوق کتاب‌فروش نادیده گرفته می‌شود. من در نامه‌ الکترونیکی‌ای که برای یکی از این نرم‌افزارها ارسال کردم، نوشته‌ام، هرگز از این فضا کتاب فیزیکی نخواهم خرید. چراکه دلی در گرو کتاب‌فروش‌ها دارم.

 

کتاب‌فروش‌ها و دِین ما به‌ آن‌ها:

 

من خودم همیشه دل‌بسته‌ی کتاب بودم. از کودکی پشت ویترین کتاب‌فروش‌ها می‌ایستادم. خدایش رحمت کناد! حاج آقای سعیدی کتاب‌فروشی «امیرکبیر» را در شهرمان راه انداخته بودند. دکور و ویترین چوبی زیبا و آن تابلوی چوبی سردر مغازه که به نستعلیق نام امیرکبیر را روی چوب در‌آورده بودند نظر هرکس را به خود جلب می‌کرد. ویترین و درِ ورودی و سکوت حاکم در آن کتاب‌فروشی و آن مرد گشاده‌رو و خوش‌چهره که همواره از خرد و کلان را با لبخند استقبال می‌کرد برایم جذاب بود. جلوی مغازه همیشه روزنامه‌های صبح گذاشته بود و مشتری‌های ثابتش می‌آمدند و سلامی به حاج‌آقا می‌دادند و سهمیه‌ی روزنامه را بر می‌داشتند و می‌رفتند. یا مرحوم «پورحسن»، آن مرد بلندقد با عینکی که با بندی به گردنش آویزان بود و هرگاه که جلوی ویترین مغازه‌اش می‌ایستادم، پشت میز در حال مطالعه بود. مردی جدی، اما جذاب! یا کتاب‌فروشی آقای پرورش و کتاب‌های متعددش از آموزش شطرنج تا آموزش رزمی و دور دنیا در هشتاد روز...

در واقع این کتاب‌فروش‌ها بودند که زمینه‌ی آشنایی ما را با کتاب و محیط کتاب‌فروشی فراهم کردند. ملجأ و مجیر دل‌بستگان کتاب شدند. مغازه‌های خرد و کلانشان را تبدیل به یک پاتون کردند. چهارپایه گذاشتند تا پای قفسه‌های کتاب بنشینیم و از سرِ صبر کتاب انتخاب کنیم. کتاب‌ها را از ناشرها می‌خریدند و می‌خرند و گاهی در کتاب‌فروشی‌ها دیده‌ام که یک کتاب را از 10 سال پیش هم دارند و به قیمت همان 10 سال پیش می‌فروشند. حالا که روزگار عوض شده و همه‌چیز به سمت و سوی «دراگ استور»ها می‌رود، کتاب‌فروشی‌ها را فراموش کنیم؟

ژان بودریار در کتاب «جامعه‌ی مصرفی» در تعریف دراگ استور می‌گوید:

«دراگ استور، در واقع ترکیبی از دو مفهوم «وفور» و «حساب» است. دراگ استور (یا مراکز تجاری جدید)، ترکیبی از فعالیت‌های مصرفی است که کم‌ترین آن‌ها خرید کردن، دیدن زدن اشیا، گشت‌وگذار و بهره‌گیری از مجموعه‌ی امکانات موجود است.»

با نگاهی به مصرف‌گرایی و عرصه‌ی زورمند تکنولوژی و سایه‌ی آخته‌ی آن بر سر زندگی انسانِ مدرنِ امروزی، هر لحظه دل‌نگرانی‌ حذف کتاب‌فروشی‌ها، یکی پس از دیگری به‌وجود می‌آید.

من، هنوز به کتاب‌فروشی‌ها پایبندم و هنوز ترجیح می‌دهم در لابه‌لای قفسه‌های یک کتاب‌فروشی پرسه بزنم تا این‌که صفحه‌ی موبایلم را لمس کنم و چراغ پاتوق‌های اهل کتاب خاموش شود!

حمید ضیایی