آخرین اخبار

چرایی جدی نگرفتن مشارکت سیاسی زنان در ترشیز

 آیا زنان در عرصه سیاست ترشیز جدی گرفته می شوند ؟ آیا زنان کاشمری به مشارکت سیاسی علاقه دارند؟ آیا مردان  ترشیزی حضور زنان در سیاست را بر می تابند؟ آیا زنان خود درکار سیاسی جدی نیستند؟ آیا زنان از داشتن مسئولیت اجتناب می کنند؟ آیا واقعا مدیریت کار مردانه ای است؟ هر چند زنان کاشم...
کد مطلب : 128
پنجشنبه, 08 تیر 1402
25 بازدید
نویسنده : محبوبه وزیری

 آیا زنان در عرصه سیاست ترشیز جدی گرفته می شوند ؟ آیا زنان کاشمری به مشارکت سیاسی علاقه دارند؟ آیا مردان  ترشیزی حضور زنان در سیاست را بر می تابند؟ آیا زنان خود درکار سیاسی جدی نیستند؟ آیا زنان از داشتن مسئولیت اجتناب می کنند؟ آیا واقعا مدیریت کار مردانه ای است؟

هر چند زنان کاشمری بعد از انقلاب همیشه در رده های پایینی و میانی سیاسی فعال بوده اند ولی اولین حضور جدی و رسمی زنان در سیاست  به اولین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر در اسفند ۷۷ بر می گردد.  شرکت زنان کاشمری در اولین دوره  رقابت های انتخاباتی قابل توجه بود و زنان به طور جدی و فعال در این رقابت‌ها شرکت کردند و دو نفر از بانوان کاشمری هم در رقابت های انتخاباتی موفق شدند و به عنوان عضو شورا فعالیت خود را شروع کردند. در دوره های بعدی فعالیت بانوان با یک سیر صعودی و سپس با افت چشمگیر در دوره های نهایی همراه بود. به طوری که برخی معتقدند حضور زنان در کارزارهای  رقابتی بدل به ژست های انتخاباتی شده است. پرسش مهم ،درذهن بسیاری از افراد این است که چرا زنان باوجود شایستگی ،توانایی و تخصص نتواستند تعداد حداقلی دو عضو زن را ، مانند دوره اول شورا حفظ کنند و در دو دوره گذشته، اعضای  شورای شهر کاشمرهمه مرد هستند.

سوال دوم این است که چرا حضور زنان در  رقابت های مجلس شورای اسلامی تا کنون کم رنگ و بی رمق است. به عبارتی زنان ترشیز در عرصه مدیریت های کلان و رقابت های مشکل به گوشه رینگ سیاست رانده می شوند. حتی می توان گفت حضور زنان در این عرصه از شهرهای همسایه و همجوار هم کم رنگ تر است . 

شاید بتوان دلایل عدم حضور زنان را به این شرح توضیح داد:

  1. - تعريف مردانه از سياست: عرصه سياست در ايران و برخي نقاط ديگر جهان، دنيايي مردانه تعريف شده است و حتي برخي زنان نيز حضور در سياست را نمي‌پسندند و اين موضوع را امري مذموم تلقي مي‌كنند. پيداست كه در جامعه‌اي كه تعريف غالب در آن، مردانه بودن سياست است، حضور زنان جدي گرفته نمي‌شود و واگذاري بخشي از امور در مراتب بالا را به زنان نمي‌دهند.
  2. قدرت انحصارگرای مردان در تصدی مسئولیت ها: تحقیقات مختلف در ایران و در حوزه مدیریت زنان نشان می دهد که عدم حضور فیزیکی زنان در پست های مدیریتی ناشی از کمبود مهارت های مدیریتی آنان نیست، بلکه به دلیل عوامل محیطی و شرایط فرهنگی موثر بر حضور زنان در پست های مدیریتی است. البته این موضوع تنها اختصاص به ایران نداشته و در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا هم وضعیت به همین منوال است.
  3. موانع شناسایی پذیری زنان: زنان جامعه ما معمولا در شغل های ساده تری اشتغال دارند و برای رسیدن به مراحل بالاتر نیاز به شناسایی و شناسانده شدن دارند. سبک جامعه ما سبکی بین مدرن و سنتی است و معرفی افراد زبده یا نخبه، نه بر اساس کارآیی که بر اساس معرفی افراد به یکدیگر انجام می پذیرد. آنچه در این بین مجهول است افرادی هستند که مورد مشورت قرار می گیرند که در اکثر موارد مرد هستند و معرفی زنان در این پازل تقریبا امری ناشدنی است.
  4. کلیشه های ذهنی : کلیشه هایی در ذهن خیلی از افراد درمورد زنان به لحاظ تاریخی و اجتماعی شکل گرفته وتصور می کنند توانایی جسمی زنان اندک و ناچیز است یا اصولا زنان نمی توانند از عهده بخشی از مشاغل برآیند . اکثرمحققان برآن اند که تعداد زنانی که تمایل به پذیرش مسئولیت ندارند بسیاراندک است .زنان ومردان از محیط های کاری مکمل یکدیگرند ولی ظاهرا مردان تصمیم می گیرند که خود در راس قرارگیرند.
  5. قدرت چانه‌زني پايين: لابي و قدرت چانه‌زني يكي از راه‌هاي حضور در صحنه سياست است. اما به سبب همان مورد اول، زنان متاسفانه امكان فراگيري چنين قدرتي در دنياي سياست ندارند و همواره به حاشيه رانده مي‌شوند. وقتي صحبت از حضور زنان در مناصب مهم سياسي مي‌شود، برخي زنان را فاقد تجربه لازم مي‌دانند؛ اما اين نكته به چشم مي‌آيد كه مردان منصب‌دار چگونه كسب تجربه كرده‌اند!

 

باید متذکر شد حساسيت زنان هر جامعه نسبت به مسائل و حوادث گوناگون پيرامون، موجب مي شود تا نسل بعدي نسلي متعهد و حساس نسبت به پيرامون و متمايل به فعاليت در امور جامعه شوند.در مقابل عدم مشاركت قشر زنان در امور سياسي و اجتماعي جامعه به گسترش بي تفاوتي و بي حسی سياسي و اجتماعي دامن مي زند كه اين بي تفاوتي سياسي آثار و تبعات زيادي در پي خواهد داشت.

مشاركت سياسي زنان و حضور بانوان درعرصه هاي تصميم گيري حكومتي مي تواند پشتوانه اي مناسب براي حضور درساير عرصه هاي مشاركت جويانه تلقي گردد. اين نكته

عموماً پذيرفته شده است كه حق رأي دادن به زنان، منجر به شهروندي كامل سياسي نميشود. بنابراين، مي بايست با تامين بستر هاي مناسب در ساير زمينه ها مشاركت آنان را

افزايش داد تا زنان از وضعيت مساعدتري براي فعاليت در عرصه سياست برخوردارشوند.