آخرین اخبار

گشتی بی ‏نقاب در عوالم نقاب‏داران کاشمر

حمید رضا بی‏تقصیر نقاب ابزاری برای هنر ریاکاری در تئاتر روم باستان در نمایش‌هایی موسوم به «میم» بازیگر برای تغییر شخصیت از صورتک یا نقاب استفاده می‌کرد. این نقاب‏ها  به بازیگر...
کد مطلب : 4
جمعه, 04 شهریور 1401
40 بازدید
نویسنده : مدیریت سایت

حمید رضا بی‏تقصیر

نقاب ابزاری برای هنر ریاکاری

در تئاتر روم باستان در نمایش‌هایی موسوم به «میم» بازیگر برای تغییر شخصیت از صورتک یا نقاب استفاده می‌کرد. این نقاب‏ها  به بازیگر امکان بازی هم‌زمان در چندین نقش متفاوت را می‌داد. نقاب بعدها در بافت‌های متعددی مورد استفاده قرار گرفت.

مفهوم واژه نقاب در مکتب روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ چنین بیان شده؛« چهره‌‌ای اجتماعی که فرد به دنیای بیرون ارائه می‌کند». نقاب در واقع واسطه‏ای میان فرد و افراد دیگر در روابط اجتماعی است.

در واقع نقاب در حکم ماسکی است که فرد به صورت خود می‏زند تا با چهره‏ای موجه در جامعه ظاهر شود.  چنین نقابی می‏تواند مطابق با شخصیت واقعی فرد باشد یا با شخصیت واقعی فرد تطابق نداشته باشد. در مفاهیم جامعه شناسی نقاب معادل نق‏ هایی است که افراد در جامعه به تناسب انتظارات دیگران ایفا می‏کنند. تاریخ آینه تمام نمای آنهایی است که با نقاب یا بی‏نقاب زیسته ‏اند. دوستداران نقاب مدام مشغول تحقیق و بررسی بودند. عشق به فردایی بهتر از امروز آنها را وادار به استفاده از نقاب‏های متعدد در امروز می‏ کرد.

رابطه ما و نقاب

روزی چند نقاب بر چهره می‏ گذاریم؟ پرسش عجیبی است. از خودم می‏پرسم؛ چقدر پاسخ سخت است. چرا با خودمان تعارف داریم. می‏خواهم به خودم پاسخ بدهم. روزگاری کارمند بودم. رخصت بدهید پاسخم را از منظر یک کارمند بدهم. صبح که از جا بر می‏خیزم و اولین کش و قوس روزانه ‏ام را انجام می‏دهم ذهنم پُر می‏شود از باید و نبایدهای محل کار. مُرور می‏کنم در محضر جناب رئیس باید نقاب یک مرئوس اهل کار را به چهره بزنم. ریاکارانه گرد شمع وجود رئیس بچرخم. و یادم باشد هر چی او فرمود همان است و لاغیر.

یک نقاب هم باید برای ارباب رجوع بزنم. یعنی من کارمندی کار راه اندازم. برای همکاران هم رده و فرادست و فرودست هم باید نقاب‏های مخصوص داشته باشم. بی‏تعارف یک نقاب‏باز شده‏ام. با خودم راحتم، می‏دانم برای روز مبادا باید حواسم به خیلی‏ها باشد. پس باید نقاب‏های بیشتری تهیه کنم. برای وام گرفتن باید به وضع ریشم رسیدگی کنم. لباس نقش مهمی در برخوردهای اجتماعی دارد. باید لباس‏هایم برابر شرایط با نقاب‏هایم سِت باشد. همکارانی داشتم که هر روز یک دست کت و شلوار بر تن می‏کردند.

حواسشان بود که نقاب‏هایشان با لباسهایشان هماهنگ باشد. دقت نظر ایشان برایم جالب بود. شاید در خانه بی‏نقاب بودم. البته می‏شنیدم که برخی در خانه و نزد اهل و عیال هم نقا‏ب‏دار هستند. علتش هم ساده است، ایشان به داشتن نقاب عادت کرده بودند. فکر کنم با خودشان هم در خلوت نقاب‏ بازی می‏کردند. این نقاب بر چهره داشتن و برابر مقتضیات زمانی و مکانی تغییر دادن، در نزد بسیاری از ما نهادینه شده است. در همه فضاها می‏توان نقاب‏داران را شناخت. کافی است حواسمان به میزان ریاکاری فرد مورد نظر باشد.

واضح و مبرهن است که گاهی حواسمان نیست. دقت نمی‏ کنیم. و شاید حسب صفا و سادگی طرف را از ما بهتران می‏دانیم و می‏ پنداریم در اوج ورع و تقوا قرار دارد و این ماییم که از او سال‏های نوری فاصله داریم. البته کم کم میزان صفا و سادگی ما حسب تجربه و گردش روزگار کم و کمتر می‏شود و متوجه می‏ شویم کی چه نقابی بر چهره دارد. روزی می ‏رسد که نقاب‏شناسی برایتان یک دل‏ مشغولی می‏شود. با کمی دقت می‏ فهمید این اهل سیاست یا آن مقتدر عرصه صنعت به چه میزان اهل استفاده از نقاب است.

نقاب همسوی وزش باد

  بعضی‏ ها هر روز صبح سر انگشتان مبارک خیس می ‏کنند و از پنجره دستی به بیرون می‏ برند تا جهت وزش باد یا بادهای آن روز را رصد کنند. بعد از تعیین جهت باد یا بادها نقاب یا نقاب‏های باب آن روز را از کلکسیون نقاب‏هایشان جدا می‏کنند. سعی می‏کنند آراسته و وزین با وقاری مثال‏زدنی پای از خانه برون بگذارند. معمولاً اینان در کیف سامسونتشان و یا صندوق عقب ماشین‏شان، نقاب یدک یا مجموعه نقاب‏های برای لحظات مبادا و پیش‏بینی نشده به همراه دارند. باید برای هر لحظه آماده باشند. اینان طبق برنامه، روزشان را شروع می‏کنند.

دیدوبازدیدهایشان طبق برنامه است. در خیالشان برای بالا رفتن از چند نردبان برنامه‏ریزی کردند. می‏دانند چگونه راهنمای راست بزنند و به چپ بپیچند. برای دیدن این دوستداران جهت وزش بادها، کافی است اطرافمان را بنگریم. در کسوت‏های مختلف در پیرامون ما در تردد هستند. دوستی می‏گفت به فردی سیاسی در دولت تدبیر و امید گفتم این روزها در چه حالی. گفته بود مشغول خدمت در یک نهاد است. مسئولیتش بالاتر رفته بود. پرسیده بودند مگر طرفدار دولت روحانی نبودی؟

پاسخ داده بود که آن زمان یک اصولگرا بوده که در سمت اصلاحاتیان نفوذی داشته و خدمت می‏کرده و حالا در گرمای خورشید دولت قصد خدمت بیشتر دارد! الامان زین تغییر و تحولات حسابگرایانه. کمی به اسامی افراد همیشه مطرح توجه کنید. اینان همیشه از اصحاب قدرت هستند. روزگاری مدیری را دیدم که دو پارچه همعرض خیابان نوشته بود، برای عرض تبریک به منتخب مردم در یکی از ادوار انتخابات مجلس. نیمه‏های شب بود. معمولا تا یک بامداد نتایج اعلام می‏شد. وی از روز قبل آماده بود.

روزگاری در روستایی مهمان عزیزی محترم بودم. از چهار برادر ذکر خیر می‏کرد که هر یک در کنار کاندیدای بودند. محکم و فعال برای نامزد انتخاباتی مورد علاقه‏شان کار می‏کردند. چهار برادر در چهار ستاد مختلف. این چهار نفر با هم نقاب عوض می‏کردند. از این چهار کاندیدا هر کدام برنده می‏شد، برادر همسو با وی حای سه برادر دیگر بود. مهارت خاصی می‏خواهد اینگونه نقاب‏بازی. این نوع نقاب‏بازی در میان افراد دیگر هم مشهود است.  مثلاً در اداره‏ای کارمندی در یک گذر ده ساله یک سمت داشته باشد.

مشخص است که او در کسوت یک بندباز حواسش به جریان وزش باد بوده و به موقع خودش را به رئیس جدید نزدیک کرده و از حواریون وی شده و با تغییر وزش باد به موقع از وی تبری جسته و به رئیس جدید پیوسته و بیعت کرده است. خدا گواه است کار ایشان بسیار سخت است. فرض بفرمایید رئیس یک دوره با خاطره تلخی از این کارمند برود و بعد چند سال بازگردد. قاعده این است که این رئیس آن کارمند را برکنار کند. ولی باز هم با هم دمخور می‏شوند. این نکته در حوزه نقاب‏بازی بسیار عجیب است.

نقاب‏دارانی که بلدند دلقک باشند

نقاب‏دار موقعیت‏شناس، گاهی اینوری می‏شوند، گاهی آنوری می‏شوند. روحیه طلحک دلقک دربار غزنوی را دارند. گاهی مدح بادمجان و گاهی ذَم آن را می‏گویند و با جسارت به فرادستشان تاکید می‏کنند که من بنده تو هستم، وگرنه تعابیرم از بادمجان راهی برای پاچه خواری توست. روزگار غریبی است، نسل این همه نقاب‏دوست  متاسفانه رو به انقراض نیست. مدام در حال تغییر هستند و از حالتی به حالت دیگر در تغییر هستند. نکته مهم مقتضیات زمانی و مکانی است. حفظ پست و جایگاه مهم است.

انگار نقاب کمکی برای تنازع بقا در پُست و مقام است. دوستی قرار بود رئیس جایی بشود. قسم خورد در بدور ورودش به حوزه مسئولیتش فلانی را که مظهر پاچه‏خواری و سالوس و ریا هست، برکنار خواهد کرد. خوشحال بودیم که این جوان مومن انقلابی کاری جهادی خواهد کرد. مدتی گذشت و خبری از عزل و برکناری نبود. ازش بعد چند ماه علت را پرسیدم. پاسخش در نوع خود جالب بود؛ « به گونه‏ای مرا می‏خنداند که مگو، چنان اطلاعات سایرین را برایم می‏آورد که مپرس. شد چشم من در تشکیلات».

به این نقاب‏دار باید بابت نوع بازی‏کردنش برترین نشان هنرهای نمایشی را داد. بنده خدا حاضر است دلقک بشود تا در سمتش باقی بماند. یک بار شاهد بودم یک مدیر فردی را از مسئولیتش عزل کرد. فرد معزول بعد از مدتی دوباره به آن سمت منصوب شد. علت را از جناب مدیر پرسیدم. گفت برایم واسطه فرستاده که بَرش گردونم. گویا داشتن این سمت برایش نوعی آبرو و وجاهت در میان فامیل همسرش دارد. تازه کلی نان محلی آورد و می‏دانست عسل دوست دارم. حواسش هم بود که ماشینم را بیمه کند!

نقاب موثر در عدم پیشرفت کاشمر

دوستی می‏گفت در یک جلسه مشورتی از حضار خواسته شد تا نظرشان را در باره فردی برای مسئولیتی بدهند. همه متفق‏القول احسن و بَه بَه گفتند. با خیالی راحت نامه‏ای تنظیم و به مرکز استان ارسال شد تا آن فرد مورد قبول همه به سمتی در سطح استان منصوب شود. چند روزی گذشته و خبری نشد و چند ماه بعد فردی غریبه به آن سمت منصوب شد. جویای علت که شدیم متوجه شدیم که بخش اعظم افراد بَه بَه‏گو دران جلسه در باره آن بنده خدا دست به  تلفن و نامه و سفر به مرکز استان شده‏اند تا مانع آن انتصاب بشوند!

کاشمر از نقاب‏دارانش دردها کشیده است. کمی به حافظه خود فشار بیاوریم. چه بسیار افرادی که سنگ حیدر به سینه زدند و تا بودن حیدر قربان بند کیفش بودند و مجیزها گفتند و طنازی‏ها کردند تا در جایی که دوست داشتن باقی بمانند یا ارتقاء کنند. این افراد اطلاعات دقیقی در باره نقاب‏های باب دل حیدر داشتند. حیدر باید آنها را می‏دید، حیدر باید برای آنها تره خُرد می‏کرد. حیدر هم نقاب‏شناس بود و هدف وسیله را توجیه می‏کند و نقاب وسیله‏ای برای توجیه هدف است.

سیاست یکی از بهترین عرصه‏ها برای بهره‏مندی از انواع رنگارنگ نقاب‏های ریز و درشت است. عدم پیشرفت کاشمر زیر سر نقابدارانش است. هر حوزه را سرک بکشید نقش و رد و نشانی از جماعت نقاب‏دار خواهید دید. هر یک از ما نقابی داریم. شاید برخی برای فروتنی باشد و نقاب گمنامی بر چهره بزنند ولی بسیاری هستند که با نقاب به دنبال خوشنامی و پست و منصب هستند. امید در کاشمر کسی نقابدار نباشد. همه در اوج صفا و صمیمت قصد خدمت داشته باشد. کاش من و من‏ها و ما بتوانیم نقاب‏هایمان را از خود جدا کنیم. آمین.