زنان و چالش های جامعه در الگوسازی و الگو برداری از حضرت فاطمه (س)
در برخی متون تاریخی تصریح شده است که:« پیغمبر چهره و دست های فاطمه را بوسه می داد.» این گونه رفتار بیشتر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد. پدری دست دخترش را می بوسد. آن هم دختر کوچکش را . چنین رفتاری چشم های کم سوی بزرگان و سیاستمداران و توده ی مردم «مسلمان» پیرامون پیمبر را به عظمت شگفت فاطمه می گشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیامبر به همه انسان ها ی همیشه می آموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند.
و این تربیت باعث می شود که « فاطمه شخصا به سراغ مهاجرین و انصار می رود و با آنها حرف می زند ، فضائل علی را یکایک بر می شمارد و سفارش های پیغمبر را به یادشان می آورد و از آن ها می خواهد که شما ابوالحسن را در باز گرفتن حقی که در راه آن می کوشد یاری کنید . یکی دیگر از روشنگری های فاطمه زهرا (ع) بعد از مرگ پدر در برابر مساله خلافت خطابه ای بود که در مسجد در جمعه ای در حضور همه مسلمانان ایراد فرمود و ضمن حمد و سپاس خداوندی از گذشته و حال و آینده ای که در انتظارشان بود صحبت کرد و آنان را به مسیر حق دعوت نمود و در آن مجلس مردم زیاد بگریستند.»
بله آنچه در چند جمله بالا ذکر شد به خوبی ابعاد زندگی حضرت فاطمه در ابعاد خانواده، اجتماعی و حتی سیاسی را نشان می دهد. حضرت فاطمه (س) در ایام کوتاه زندگیش تک بعدی زندگی نکرد و دارای فکر مستقل، استقلال رای ، تفکر اجتماعی و حتی روشنگری سیاسی بود و این همه را به صورت عملی اجرا کرد و الگویی بود و خواهد بود برای زن مسلمان در همه تاریخ.
آیا زن مسلمان ایرانی در این الگوبرداری موفق بوده است؟
بررسي وضعيت زنان در جامعه ايراني نشانگر روند روبه رشد آنان از نظر تحصيلات آکادميک است . اما در این قسمت چند چالش وجود دارد اول این که رشد فکری زنان تک بعدی است به عنوان مثال اگر در زمینه علمی رشد می کنند از جنبه های دیگر مثل اجتماعی یا سیاسی غافل می شوند. اگر شخصا آماری بین مردان و زنان خانواده بگیریم در یک سوال و جواب ساده متوجه می شویم تعداد زیادی از زنان اصلا اخبار را گوش نمی دهند و بخش های مهم آن را از زبان یا قول مردان خانواده می شنوند. این امر اهمیت افت زنان دربرابر مردان را عرصه های اجتماعی و سیاسی مشخص می کند .
چالش دوم عدم باور زنان به زنان است. مرد از اعتبار بیشتری هم در بین مردان و هم در بین زنان برخوردار است و زن در باورها جایگاهی ندارد. به همین دلیل در زمان های تصمیم گیری و تصمیم سازی زنان حرفی برای گفتن ندارند. در زمان رای گیری معمولا مردان از رای جامعه زنان و مردان هر دو بهره می برند در صورتی که زنان از رای جامعه خودشان نیز بی بهره اند.
بر اساس گزارش مشترک اتحادیه بین پارلمانی و کمیته زنان سازمان ملل در سال ۲۰۱۷، ایران (با احتساب شمار ۱۷ نماینده در مجلس) از نظر تصدی زنان در پارلمان در میان ۱۹۳ کشور دنیا، در رتبه صد و هفتاد و هفتم قرار دارد. در این گزارش، از نظر حضور زنان در دستگاه اجرایی هم رتبه صد و سی نهم به کشورمان تعلق گرفته است.این جایگاه نازل، با موقعیت و توانمندی های کنونی زنان در جامعه ما تناسبی ندارد. زنان امروز بخش بزرگی از جامعه فارغ التحصیلان دانشگاهی را تشکیل می دهند . این گروه به خاطر گسترش آموزش عالی، افزایش آگاهی، مهارت و تخصص از توانمندی های گسترده ای در حوزه های فردی و اجتماعی برخوردارشده و متناسب با توانمندی هایش، ورود به عرصه کنشگری سیاسی را مطالبه می کند.
چالش سوم عدم پذیرش جامعه مردان است . در جامعه ما اکثر پست های مدیریتی و تصمیم گیری در اختیار مرد است و وقتی پست مدیریتی نصیب زنی می شود، حساسیت عمومی به ویژه در بخش مردان جامعه افزایش می یابد. زمانی که خانم وحید دستجردی وزیر بهداشت شده بود را به یاد بیاورید. همیشه اول خط خبر یک خبر از وزارت بهداشت و یا مصاحبه با خانم دکتر یا رفت و آمد وی عنوان می شد . الان کمی فکر کنید اسم و فامیل وزیر بهداشت را می دانید چند خبر در تیتر ساعت بیست و سی از این آقای دکتر می شنوید؟
و چهارمین چالش عدم الگو سازی است جامعه ایران به عنوان جامعهای مذهبی است که طی چهل و سه سال گذشته تلاش بر این بوده که در این جامعه الگویی از حضرت فاطمه زهرا(س) دخت نبی اکرم(ص) ارائه دهند که بتواند برای زنان دیگر در رفتار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سرمشق قرار گیرد. اما به نظر میرسد که کارهای ناقصی در این حوزه صورت گرفت و آنطور که باید و شاید تلاش نشد تا به نوعی الگوی کاملی برای زنان ایرانی ارائه گردد و به اولین قدمهای این الگوسازی نزدیک نشد. به هر حال آنچه که مطرح میشود و حتی در روانشناسی علمی نیز مطرح است اینکه الگوهای مردم بیشتر الگوهای عملی هستند و سپس بنا بر الگوگیری از گفتار دیگران است. متأسفانه الگوهای ما قرار بود کسانی باشند که در کشور پست و مسئولیت دارند که نتوانستیم آنطور که باید تلاشمان را تا جایی پیش ببریم که حداقل بتوانیم قدمهایی را به این الگوسازی نزدیک کنیم. به نظر میرسد که اگر هدفگذاریهایی که از ابتدا صورت گرفته بود مخصوصا در حوزه فرهنگی بر روی اساس مسائلی میرفت که به حوزه زنان بازمیگشت مثل مباحث رفع تبعیض یا بزرگداشت زنان نه فقط در اسناد و گفتار بلکه به صورت عملی بسیار میتوانست مفید باشد
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ