کاهش قدرت خرید و تاثیر آن بر سبد غذایی
وقتی می گوییم قدرت خرید قشر متوسط کاهش یافته است، شاید برای خیلی ها به صورت ملموس احساس نشود و فقط همان افرادی که درگیر مشکل عدم توازن بین هزینه و درآمد هستند متوجه این مشکل شوند. با یک مثال مقایسه ای هزینه و درآمد بهتر می توان عمق مشکل را دریافت. مایلم این مثال در مورد خودم باشد تا مشکل عینی تر بیان شود. سال 1394 با حقوق یک میلیون و پانصد هزار تومان بازنشسته شدم. در همان سال قیمت یک کیلو گوشت 28 هزار تومان بود. فرض کنید در همان سال مصرف گوشت خانواده 10 کیلوگرم باشد، قیمت گوشت 280 هزار تومان می شود، یعنی یک پنجم حقوق بنده. قیمت سکه در همان سال 941 هزار تومان بوده یعنی من توانایی خرید یک سکه کامل و یک نیم سکه را داشته ام. اما در سال 1403 حقوق بازنشستگی ام تا همین ماه گذشته 14 میلیون بوده که با احتساب گوشت کیلویی 650 هزار تومان، باید 6 میلیون و پانصد هزار تومان بابت همان مقدار گوشت سال 94، یعنی نزدیک به نیمی از حقوقم را هزینه کنم . ضمن این که برای خرید یک سکه در شهریورماه ، باید سه ماه تمام حقوقم را ذخیره کنم تا بتوان از عهده خرید سکه برآیم و در مجموع باید نزدیک به 5 ماه پس انداز داشته باشم تا برای خرید یک و نیم سکه، به اندازه یک ماه سال 94 توانایی خرید داشته باشم.
در مورد دارو و درمان و بیمه های حمایتی، هزینه های دندانپزشکی، مسکن، آب و برق و گاز، ملزومات و لوازم خانگی و بسیاری از موارد دیگر هم وضع به همین منوال است.
آنچه گفته شد وضعیت اقتصادی به اصطلاح قشر متوسط جامعه است که تورم 40 درصد را حداقل در 4 سال متوالی و تنها با افزایش 10 تا 20 درصدی حقوق سرکرده است. حال باید دید دهک های پایین تر جامعه چه احوالی دارند.
دهک های کم درآمد عادات غذایی خود را تغییر داده اند
با افزایش قیمت مواد غذایی و کاهش قدرت خرید مردم بسیاری از دهکهای کم درآمد جامعه مجبور شدهاند عادات غذایی خود را با توجه به شرایط موجود تغییر دهند. یک کارشناس اقتصادی می گوید: « وقتی قیمت مواد خوراکی به طور شدید افزایش پیدا میکند، تغییر الگوی مصرف اجتناب ناپذیر است یعنی مصرف کننده دیگر توانایی تحمل افزایش قیمت را ندارند و نسبت به افزایش قیمت نسبت به میزان مصرف واکنش نشان میدهد و علیرغم میل باطنی خانوارها مصرف کاهش پیدا میکند. ممکن است که برخی از کالاها کلا از سبد مصرفی خارج شوند که این اتفاق برای گوشت و پروتئین افتاده است. این اتفاق برای دهک اول و دوم و سوم افتاده است.» طبق آماری که اخیراً یکی از مسئولان ارائه داد و مرکز آمار نیز آن را تعیین کرد میزان مصرف گوشت در دهک اول جامعه در سال در سال به 2/1کیلوگرم نمیرسد و این یعنی به طور میانگین کمتر از ۱۰۰ گرم گوشت در ماه، عددی که فاجعه است این پازل وقتی کاملتر میشود که بدانیم در این دهک و چند دهک بالاتر مصرف برنج و گوشت سفید روند نزولی دارد در حالی که مصرف نان در حال افزایش است این یعنی فشار اقتصادی و قدرت خرید پایین دارد به تدریج مواد مغذی را از سبد خانوارها حذف میکند و آنها تقریباً به محصولاتی با ارزش غذایی کمتر قانع شدهاند.
تبعات افزایش تنگدستی
یکی از آثار بلندمدت خروج برخی از مواد خوراکی از سبد خانوار سوءتغذیه است که جبران ناپذیر بوده و حتما باید در زمان خودش این مواد غذایی مصرف شود. کودکان و نوجوانانی که در سنین رشد قرار دارند، نیازمند گروه های غذایی همچون پروتئین و کلسیم هستند. وقتی یک کودک در سن رشد، این گروه های غذایی را دریافت نکند، باعث ایجاد اختلال در روند رشد خواهد شد. یا مثلا یک کودک وقتی پس از تولد، آهن مورد نیاز در مغز را دریافت نکند نتیجه آن را در دوران مدرسه می بیند که گاهی در دریافت مطالب و محتوای درس ها دچار سختی و عقب ماندگی می شود و این مسئله تا آخر عمر همراه این فرد می ماند. از طرفی دیگرچاقی افراد و کم تحرکی گاهی نتیجه مصرف بیش از اندازه مواد کم کیفیتی است که چون خانواده نتوانسته به دلیل گرانی از مواد با کیفیت استفاده کند، به آن موارد رو آورده است. پوکی استخوان، سوء تغذیه انرژی، کبد چرب، فشار خون، ناراحتی های قلبی عروقی بخشی از آسیب ها و بیماریهایی است که گریبانگیر افراد در نتیجه تغذیه نامناسب به ویژه در دوران رشد می شود
کاهش فاصله طبقه متوسط با خط فقر
همانگونه که از سال ۱۳۹۷ به بعد میانگین تورم خوراکیها و آشامیدنیها به صورت قابلتوجهی افزایش یافته، گروههای غیر فقیر به خط فقر نزدیکتر شدهاند. میتوان گفت در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۹۰ تنها گروههایی که درآمدهای بسیار پایینی داشتند فقیر محسوب میشدند؛ این در حالی است که که تورم مزمن و کاهش درآمد سرانه در طول سالهای متمادی موجب شده بعد از سال ۱۳۹۷ فاصله کسانی که فقیر نبودند نیز با خط فقر کمتر شود. به عبارت دیگر تحولات اقتصادی در یک دهه اخیر موجب شده بهمرور طبقه متوسط جامعه نیز به سوی فقیر شدن سوق داده شود. با توجه به معیارهای تعیین نرخ فقر، بسیاری از افرادی که در دهههای گذشته درآمد متوسطی داشته و از رفاه نسبی برخوردار بودهاند، از میانههای دهه ۱۳۹۰ به گروه فقرا پیوستهاند. در چنین شرایطی کارشناسان اقتصادی معتقدند باید سیاستهای کنترل و مهار تورم در اولویت سیاستگذاران قرار بگیرد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ