نگاهی تاریخی_فرهنگی به بافت روستاهای ترشیز و کوهسرخ...
ترشیز و روستاهای این منطقه دارای سابقهای فرهنگی_تاریخیاند. سابقهای که از نظرگاه فرهنگی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. آنچه مقصود و منظور نگارنده است بافت باقیماندهی سه روستای هدف است. روستاهای «کریز، ایور، طَرق» که از لحاظ ساختار و معماری منحصربهفرد است. این سه روستا را مردم به عنوان ماسولهی ترشیز میشناسند و البته میتوان چنین نگاهی داشت. همچنین از لحاظ تاریخی_فرهنگی هم میتوان روی این سه روستای هدف برنامهریزیهای ارزشمند گردشگری و فرهنگی داشت. آنچه تاکنون دستیاب شده، نشانگر وجه برجستهی روستای طرق است که دارای اهمیتی مثالزدنی است. تاریخچهای که میتوانست امروزه بهعنوان برجستهترین هدف گردشگری مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.
ابتدا باید انگشت روی ضعفی گذاشت که اگر دربارهی آن اقدامی عاجل صورت نگیرد، هر لحظه بیم از بین رفتنش هست. آن نقطهی ضعف یا به عبارت دیگر، پاشنهی آشیل گردشگری منطقههای مذکور، بافت پلکانی و روستایی است که دستخوش تغییرات گسترده شده و میشود. در سفری که اخیراً به روستای طرق و ایور داشتهام به عینه دیدم که هر خانهای که ساخته میشود، کاملاً با ساختار بافت تاریخی روستا مغایرت دارد. گرچه، ایمنیسازی ساختمانها باید اولویت صاحبان خانه و مهندسان باشد؛ اما، با بررسی دقیق میدانی و تدوین دستورالعمل روستایی توسط فرمانداری کوهسرخ و شورای روستاهای مذکور و همچنین نمایندگی میراثفرهنگی و گردشگری که فعالیت خود را رسماً در کوهسرخ آغاز کرده است، میتوان صاحبان خانه را مجاب به حفظ بافت بیرونی کرد. همچنین این روستاها در زمینهی مرمت گذرگاهها میتوانند به ساختاری موافق با اقلیم آن روستاها دست یابند.
باسازی بافت و خانههای قدیمی:
در گشتوگذارم میان روستای طرق، به خانهای برخوردم که به گفتهی اهالی روستا، چیزی حدود 250 سال قدمت دارد. آن خانه متعلق به کدخدای روستا بهنام «محمد وکیل» بوده است. گویا دو فرزند داشته که هر دو از دنیا رفتهاند. حال نمیدانم هنوز کسی از این خانه و خانواده بهجا مانده است یا نه؟ کتیبهها و آتشگاه *(هیمه سوز یا شومینه) و ساختار این بنا بسیار زیبا و دارای اهمیت است. گچکاری و درتاقیها و طاقچههای آن هنوز پابهجاست و مرمت و بازسازی آن میتواند زمینهای برای موزه یا اقامتگاهی زیبا در آن ناحیه باشد.
اِشراف آن خانه و ایوان زیبایش چشماندازی دیگرگونه دارد و همچنین وجه تاریخی_فرهنگیاش نیز میتواند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. این بنا نیز نیازمند اقدامی عاجل است؛ چراکه هرلحظه احتمال فرو ریختنش هست و آن بنای ارزمند تبدیل به تلّی از خاک خواهد شد و بر خاکستر خویش خواهد نشست.
طرق و گذار تاریخی اش:
روستای طرق از دیرباز تا اکنون چهرههای مهم علمی و ادبی و مذهبی فراوانی به خود دیده است. نام این روستا با تاریخ تنیده است و از دل کوه و کوهستان سر برآورده و میدرخشد. البته، در دورههای مختلف نیز دستخوش تطاولها و جنگها هم بوده است. چنانچه در میان روستا دالانی وجود دارد که مردم روستا میگویند آنجا دروازه یا درِ ورودی قلعه بوده است. در میانهی آن هم بقایای برج و باروی نگاهبانی به چشم میخورد که خود نیازمند بررسی و تحقیق است. گویا در گذشته یاغیان و دزدان چشم طمع به این روستا میدوختهاند و گاه و بیگاه مورد حمله قرار میگرفته است. از همین رو، مردم از هراس این راهزنیها و چپاولها، دوره قلعه را حصار کشیدهاند و شبها درِ قلعه را میبستهاند. همچنین در افواه مردم این مهم وجود دارد که برای برداشتن آب از رودخانه در زیر قلعه تونلی حفر و نقب کرده بودند که تا کنار رودخانه امتداد داشته است و شبها از آن حفره برای برداشتن آب اقدام میکردهاند.
همچنین این روستا گذرگاهی برای عارف نامدار ایرانی، «ابوسعید ابوالخیر» بوده است. آنچه از تحقیقات و اسناد برمیآید، ابوسعید شبی را در این روستا اتراق کرده است. در کتاب «اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید» حکایتی نقل شده است که اشاره به این روستا دارد.
«در سخنان شیخ ما ابوسعید است قَدس الله روحَهُالعزیز که شیخ گفت: ما شدیم که به حد کوهستان شویم. در حد بُست رسیدیم. دیهی بود که آن را طرق گفتندی. آنجا فرو آمدیم. گفتیم: اینجا کس بوده است از پیران؟ گفتند: مردی بوده است که او را داد گفتهاند. به سر خاک آن پیر آمدیم و زیارت کردیم. آسایشی تمام یافتیم. جماعتی از اهل آن دیه بیرون آمدند. ما گفتیم: کسی باید که داد را دیده بود، تا از او سخنی پرسیم؟ گفتند: پیری است دیرینه. اوست که داد را دیده است. ما کس فرستادیم. آن پیر بیامد، مردی بشکوه. پرسیدم که ای پیر! تو داد را دیدهای؟ گفت: کودک بودم که او را دیدم. گفتیم: آنگه از او چه شنیدی؟ گفت: مرا پایگاه آن نبود که سخن او دانستمی. لیکن یک سخن بهیاد دارم از آنِ او. گفتیم: برگوی ما را! گفتا: روزی مرقعداری درآمد از راه به نزدیک او سلام گفت. و گفت: پایافزار بیرون کنم_ایهاالشیخ!_ تا با تو بیاسایم که گِرد عالم بگشتم. نه بیاسودم و نه نیز آسودهای دیدم. داد گفت: یا غافل! چرا از خویش، به همگی، دست بنداشتی تا هم تو بیاسودیی و هم خلقان به تو بیاسودندی. ما گفتیم: این تمام سخنی گفته است آن پیر. برتر سخنی از این نباشد. آنِ ما برآمد.» (اسرار التوحید، فی مقامات الشیخ ابی سعید، جلد اول، ص 240، تصحیح شفیعیکدکنی، محمدرضا، نشر آگه، چ دوازدهم 1397)
آنچه از حکایت فوق برمیآيد این است که پیری عارف و خردمند نیز بهنام «داد» یا «دادا» در روستای طرق میزیسته و مزاری داشته است. این مهم نیز نیازمند کاووش و بررسی دقیق و تحقیق است تا بلکه جایگوری دستیاب شود. این خود نیز مهم دیگری جهت اهمیتِ پرداختن به حوزهی گردشگری و فرهنگی روستای طرق است.
«این طرق که در ناحیهی بُست (=پشت) قرار دارد همان است که امروز بههمین نام باقی مانده و جزء کاشمر (طُرَیْثیث که قصبهی بست بوده) بهحساب میآید و دهی است از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر، سرِ راه مالرو عمومیِ ریوش به بردسکن. (همان، جلد دوم، تعلیقات، ص 752)
آنچه تا اینجا مورد توجه است، وسعت تاریخی این روستا و دیگر روستاهای شهرستان کوهسرخ است. هرکدام از این وجوه تاریخی روستاهای ذکر شده، میتواند دستآویزی جهت جذب گردشگران و پژوهشگران متعدد باشد.
بیشک شناخت بیش از پیش منطقههای مختلف ترشیز، میتواند دستمایهی فعالیتهای مختلف باشد. متأسفانه در حوزهی پژوهشهای ترشیزشناسی کارهای درخورتوجهی صورت نگرفته است. آنچه امروز در دسترس است نوشتههای پراکندهای در تذکرهها و کتابهای تاریخی متعدد است که بعضی یا دستیاب اهل فضل و دانش قرار نگرفته و یا چندان توجهی به آن نشده است!
البته، باید از تلاشهای صادقانه و مخلصانهی استاد «خسروی» که از فرزندان خَلَف تربتحیدریه هستند و دربارهی کاشمر تحقیق مبسوط و درخوری انجام دادهاند تشکر کرد که این کتاب را ما امروز میخوانیم و میشناسیم و به اسم «تاریخ کاشمر» در دسترس است. (خسروی، محمدرضا، نشر بَیّنه، نوبت چاپ سوم 1397)
بههرروی امیدوارم جوانمردی دیگر، قلم همّت به دست گیرد و قدمی نستوه به راه نهد تا در ادامهی کار سترگ استاد خسروی، گرههای کور تاریخی این منطقه را بازگشاید.
*در گویش محلی به هیمه سوز «آتشگاه» به معنای جایگاه آتش می گویند
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ