آخرین اخبار

نقش درختان کهن در باور عامیانه مردم

حمید ضیایی  در باور تمام مردم دنیا، اعتقاد به درختان و یا اشیا وجود دارد. در میان توده‌ی مردم، بعضی اشیا جنبه‌ی مقدس‌گونگی به‌خود می‌گیرد. این‌ تقدس‌گرایی تا جایی پیش می‌رود که جزوی از زندگی روزمره‌ی انسان...
کد مطلب : 81
شنبه, 05 فروردین 1402
111 بازدید
نویسنده : حمید ضیایی

حمید ضیایی

 در باور تمام مردم دنیا، اعتقاد به درختان و یا اشیا وجود دارد. در میان توده‌ی مردم، بعضی اشیا جنبه‌ی مقدس‌گونگی به‌خود می‌گیرد. این‌ تقدس‌گرایی تا جایی پیش می‌رود که جزوی از زندگی روزمره‌ی انسان می‌شود و دیگر آن شیء در حصاری از اعتقادات و تعصبات خرافی قرار می‌گیرد. بعضی دیگر وجهی تاریخی‌اسطوره‌ای پیدا می‌کند و ماندگار می‌شود. از طرفی، بعضی دیگر مانند درختان به دلایل متعددی از جمله قدمت و ماندگاری، اعتقاد به کاشته شدن به دست پیامبران و امامزادگان، رویی مقدس‌گونه پیدا می‌کنند. به‌عنوان مثال می‌توان «سرو کاشمر» را مثال آورد. درختی که به اعتقاد مردم و هم‌چنین تذکره‌ها و کتاب‌های تاریخ، به دست زرتشت کاشته شده است. هم‌چنین این اعتقاد در شاهنامه‌ی دقیقی هم بیان شده است. به موضوع سرو در ادامه خواهیم پرداخت.

در منطقه‌ی ترشیز درختان کهن و مقدس وجود دارد. «سرو» از برجسته‌ترین درختان است که چهره‌ای ملی هم به خود گرفته است. از سوی دیگر، وجود درخت «بَنه» و هم‌چنین «چنار» هم برجستگی منطقه‌ای دارد. اهمیت و برجستگی سرو از این روست که در کتاب‌های متعدد تاریخی نسبش را به زرتشت می‌رسانند؛ اما سؤالی که مطرح می‌شود، این است‌که چنار و بنه چرا در میان مردم نقشی مقدس‌گونه به خود گرفته است؟

بعضی درختانِ مقدس ریشه در باروهای اساطیری دارد. «چنار» یکی از این درخت‌هاست. ««چنار، شاه درخت‌هاست.» اما تنها عظمت، سترگی و پرعمری چنار نیست که باعث تقدس چنارهای کهن شده است؛ این نو جوان شدنِ هرساله‌ی چنار نیز هست که به آن حالتی جادویی و ستایش‌انگیز می‌بخشد. چنار هرساله پوست می‌افکند و شاخه‌های تنومند آن رنگ سبز روشنی به خود می‌گیرد و این جوان شدنِ هرساله‌ی چنار، مانند همیشه سبز ماندن سرو، بدان تقدسی می‌بخشد؛ زیرا حفظ قدرت جوانی یکی از شرایط لازم برای باروری است و در نتیجه، آن را مظهر نعمت و برکت بخشیدن ابدی خدایان و ارواح می‌سازد.» (از اسطوره تا تاریخ، بهار مهرداد، چ نهم، نشر چشمه، 1390)

 درختان چنار روستای «هُدک» از توابع بردسکن، که بسیار تنومند و استوارند از این قبیل‌اند و هم‌چنین در میانه‌ی میدان این روستا، درخت چناری وجود دارد که علی‌رغم از میان‌سوختگی‌اش، هنوز سبز و پابرجاست.  ( در شماره‌های بعدی درباره‌ی این درخت و درختان چنار ورستای هدک و باورهای عامیانه‌اش خواهم نوشت.)

 یکی دیگر از درخت‌های مقدس در منطقه، درخت «بنه» در  روستای «اسحاق‌آباد» است. به‌گفته‌ی اهالی این روستا، عمر این درخت بالغ‌بر 600 سال است که البته نمی‌تواند صحت داشته باشد. در گذشته میان این درخت تهی‌شده بود و مردم در محرم و صفر پای این درخت عزاداری می‌کردند و در آن تهی‌گاه شمع روشن می کردند؛ هم‌چنین به این درخت نخِ مراد می‌بسته‌اند و خواسته‌ی خود را بیان می‌کرده‌اند. خواسته‌ها و نخ‌مرادها عموماً توسط زنان بسته می‌شده است و خواسته‌های عامه بیشتر برای افزایش روزی، بخت‌گشایی، رفع بیماری و گشایش کارها بوده است. رفته‌رفته آن تهی‌گاه به دلیل عوامل طبیعی جوشیده و درخت مجدد خودش را ترمیم کرده که دیگر امروزه شمعی در آن درخت نمی‌توان روشن کرد. هم‌چنین خواسته‌ها و نیازها را هم دیگر با این درخت درمیان نمی‌گذارند؛ اما هنوز این درخت سبز است و در میان مردم دارای احترام و اهمیت است.

 

 

سرو اسطوره‌ای کاشمر:

 

سرو کاشمر، زمزمه‌اش تا کجاها که رفته است و در گوش‌وکنار ادبیات هم ردّ پایی دارد و چه معشوق‌ها که سرو استعاره‌ای از قامتشان شده و چه آزادگانی که به سرو تشبیه شده‌اند و چه جانبازان و سرافرازانی که استواری‌شان به‌نام سرو خوانده شده است. شاید یک وجه برجستگی و ماندگاری سرو، افتادنش به دستور متوکل بوده باشد. افتاد تا نامش در تاریخ ماندگار شود. چراکه انسان اساساً از خودرأی و خودکامه بیزار است و متوکل با چنان دستوری نامی دیگرگونه از خود در تاریخ به‌جای گذاشت.

درباره‌ی خاستگاه سرو «معروف است که زرتشت دو شاخه کاج از بهشت آورد و به‌دست خودش یک از آن‌ها را در کاشمر و دیگری را در فارمد از قرای طوس کاشت. این دو قلمه به مرور زمان بی‌اندازه بزرگ و کهن می‌شوند و مردم به آن‌ها معتقد بوده‌اند. می‌گویند  که مرغان بی‌شمار بر آن آشیانه داشته‌اند و در سایه‌ی آن جانواران بسیار می‌چریده‌اند. شهرت این درخت که به‌گوش خلیفه متوکل عباسی می‌رسد حکمی به طاهربن عبدالله که آن زمان حاکم خراسان بوده می‌نویسد که درخت سرو کاشمر را که در بست نیشابور بوده بریده، بر گردونه‌ها نهند و شاخه‌های آن را در نمد گرفته بر شتران بار کرده به بغداد فرستند. 

دسته‌ای از زرتشتیان که این حکم را می‌شنوند پنجاه هزار دینار به طاهر وعده می‌دهند که این درخت را نَبُرد ولی طاهر درخت را می‌اندازد و به‌قول نگارنده‌ی تاریخ جهان‌نمای از مدت عمر آن درخت تا سنه‌ی دویست‌وسی‌ودو (232 ه.ق) هزار و چهارصد و پنجاه سال گذشته بود.» (هدایت، فرهنگ عامیانه‌ی مردم ایران، چ هفتم، نشر چشمه، 1395)

 دو نکته درباره‌ی سرو کاشمر ذهنم را به خود درگیر دارد. اول این‌که طبق گفته‌ها و آورده‌ها، دو سرو در دو نقطه کاشته می‌شود و دلیل اهمیت و برجستگی سرو کاشمر چه بوده؟ و دو دیگر این‌که در میان تاریخ‌های ذکر شده تضادی وجود دارد.

هدایت و علامه‌ی دهخدا عمر درخت را در زمان قطع کردن1450 سال ثبت کرده‌اند؛ اما، استاد سعید نفیسی در مقاله‌ای عمر این درخت را در زمان قطع کردن 1405 سال آورده است. «در همه‌ی اسناد و مدارک زردشتی، نشاندن این درخت را به زردشت، پیامبر ایران باستان نسبت داده‌اند و چنان وانمود کرده‌اند که این سرو 1405 سال پیش از بریده شدن در جهان مانده است. (مقالات سعید نفیسی، جلد سوم، به‌کوشش مسعود عرفانیان، بنیاد موقوفات افشار)

نکته‌ی دیگری که در ابهام است، این است که سال قطع درخت به‌دستور متوکل را، 232 ه.ق قمری ثبت کرده‌اند. این در صورتی است که متوکل پسر معتصم در 23 ذی‌الحجة سال 232 به خلافت رسیده و در 4 شوال 247 ه.ق. به‌دست غلامانش کشته شده است. (همان) هم‌چنین  در سنه‌ی ثلاث و ثلثین و مأتین (233ه.ق) دستور تخریب حرم مطهر حضرت امام حسین (ع) را می‌دهد. «متوکل با اهل شیعه تعصب داشتی. در سنه‌ی ثلاث و ثلثین و مأتین[ 233 ه.ق.] روضه‌ی متبرکه‌ی امیرالمومنین حسینِ علی ع سبط رسول‌الله صلعم خراب کرد، چنانکه زمین را شخم زدند و مردم را از زیارت کردن و مجاور شدن منع نمودند، و آب در صحرا افگند تا گور باطل شود.» (تاریخ گزیده، مستوفی،حمدالله، ج اول، تصحیح: روشن،محمد، بنیاد موقوفات افشار، 1394)

تا این‌جا طبق تاریخ مذکور، در نقل و بیان تاریخ قطع درخت که هدایت نقل کرده و سال قطع را به‌نقل از «تاریخ جهان‌نمای» آورده، اشتباه است. این درخت طبیعتاً و منطقاً و طبق مدت خلافت متوکل که مستوفی چهارده‌سال و نُه ماه و نُه‌روز ذکر کرده، و هم‌چنین عزل طاهربن‌عبدالله به سال 247 اتفاق افتاده است.

حمدالله مستوفی نیز همین تاریخ را ذکر کرده است: «متوکل چهارده‌سال و نه‌ماه و نه روز خلافت کرد، و در منتصف شوّال  سنه‌ی سبع و اربعین و مأتین (247ه.ق) به ارشاد پسرش، به جعفری سامره، بر دست غلامان کشته شد و هم‌آن‌جا مدفون گشت.» (همان)

به‌هرروی سرگذشت  این سرو از ابهامات تاریخی است. چراکه تاریخ‌نگاران در نوشتن و توصیف آن، نتوانسته‌اند جلودار احساسات ملی‌میهنی خود باشند و این احتمال وجود دارد که  اغراق درباره‌ی توصیف آن درخت زیاده از حد بوده است. با توجه به شواهد موجود و درختان کهن که به‌گفته‌ی بعضی بیش از هزارسال عمر دارند، می‌بینیم که آن‌قدر عظیم و سترگ نیست که بخواهد سایه‌ای به طول و عرض یک فرسنگ داشته باشد. از طرفی، سؤال دیگر این است که چه بر سر سرو فارمد از قرای طوس آمده؟ مگر نه این‌که این دو سرو مینوی به اعتقاد زرتشتیان به دست زرتشت کاشته شده است؟‌ یک دلیل را می‌توان ذکر کرد. با توجه به این‌که متوکل دستور به تخریب حرم مطهر حضرت امام حسین می‌دهد و هم‌چنین به‌دنبال آن (247ه.ق) دستور قطع سرو را صادر می‌کند، این امکان وجود دارد که محل تجمع مردم بوده است. سوای وسوسه‌ی دیدن سرو، این احتمال نمی‌تواند وجود داشته باشد که متوکل مکان‌ تجمع مردم را نابوده می‌‌کرده است؟

  

 

چرا درختان مقدس می‌شوند؟

 

انسان، همواره در طول زیست خود بر زمین، نوعی احساس ناامنی و بی‌پناهی می‌کرده است. یکی از نگرانی‌های مهم انسان، آینده است و این نگرانی او را وادار به توسل و تمسّک به اشیاء و درختان می‌کرده است. انسان چون می‌داند که در جهان هستی قائم‌به‌ذات نیست و جایگاه خود را متزلزل می‌شمارد و از طرفی میل به قدرت و پیروزی و فائق شدن به هرکاری در نهادش وجود دارد، به‌دنبال تسکین و نیرویی مافوق نیروی خود می‌گردیده و می‌گردد. برتراند راسل، فیلسوف بریتانیایی می‌گوید: «میل به تسلیم که به‌اندازه‌ی میل به فرمان دادن واقعی و فراوان است، از ترس ریشه می‌گیرد. نافرمان‌ترین دسته‌ی کودکان در یک موقعیت وحشت‌آور، مانند آتش‌سوزی، دستور یک بزرگ‌سال با کفایت را کاملاً گوش می‌کنند.» (قدرت، راسل، برتراند، ترجمه: دریابندری، نجف، چ ششم، 1397، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی).

 از سوی دیگر، تا آن‌جا که نگارنده دیده است، وجود درختانی که حالتی مقدس‌گونه به خود گرفته‌اند، از جرگه‌ی درختان نادر در آن اقلیم بوده است. به‌عنوان مثال، درخت بنه نمی‌تواند در کویر ببالد و بروید؛ وقتی در روستایی کویری مانند اسحاق‌آباد چنین درختی رشد و نمو می‌یابد، بدون‌شک مردم برای حفظ آن درخت، چنین باورهایی پیدا می‌کرده‌اند تا از این راه، درخت را محافظت کنند. مشابه همین اعتقادات عامیانه را می‌توان درباره‌ی آب در منطقه‌ی ترشیز بررسی کرد. آب، یکی از دغدغه‌های مهم مردم کویری است و برای حفظ آن، که هم برای آشامیدن از آن بهره می‌برده‌اند و هم کشاورزی و هم برای دام‌ها و احشام مورد استفاده بوده است، می‌باید اعتقادات یا باورهایی را رواج می‌داده‌اند. به‌عنوان‌مثال برای حفظ پاکی آب، مردم را از آلوده کردن آب برحذر می‌داشته‌اند. می‌گفته‌اند:«‌اگر کسی در آب آلودگی ایجاد کند، کفن پدرش را آب می‌برد.» (فرهنگ شفاهی ترشیز، نگارنده)

با وجود این اعتقاد، آب را همواره پاک نگه می‌داشته‌اند. به گمانم برای حفظ درخت‌ها هم می‌تواند چنین اعتقاداتی رواج می‌یافته تا از هرگونه گزند در امان بماند.