آخرین اخبار

«با دست شکسته؛ اما عاشق»

  تئاتر، همیشه برایم وجه دیگری داشته است. جهانی دیگرگونه است و بازیگران تئاتر همیشه برایم رشک‌انگیز بوده‌اند؛ چراکه قادرند تمام دیالوگ‌ها و حرکاتشان را حفظ کنند و بی‌هیچ روتوش و ادیتی رودرروی مخاطب اجرا کنند. در این میان، گروه صدای سکوت با یک گروه...
کد مطلب : 173
پنجشنبه, 04 آبان 1402
59 بازدید
نویسنده : حمید ضیایی

 

تئاتر، همیشه برایم وجه دیگری داشته است. جهانی دیگرگونه است و بازیگران تئاتر همیشه برایم رشک‌انگیز بوده‌اند؛ چراکه قادرند تمام دیالوگ‌ها و حرکاتشان را حفظ کنند و بی‌هیچ روتوش و ادیتی رودرروی مخاطب اجرا کنند. در این میان، گروه صدای سکوت با یک گروه جوان مشغول اجرای نمایش شد. نمایش‌های فیزیکال که در آن از دیالوگ خبری نیست. البته این غیاب دیالوگ به این معنی نیست که کار راحت‌تر شده؛ برعکس! کار بازیگر سخت‌تر است. اگر در یک نمایش دیالوگ محور، بازیگر باید دیالوگ‌هایش را درست ادا کند، در یک نمایش فیزیکال حرکاتِ بازی را حفظ می‌کند. در چنین نمایش‌هایی، حواسِ بازیگر نه‌تنها به حرکات خود است، بلکه به موسیقی و زمان‌بندی حرکت تا ریتم هم هست.

گروه جوانی که از دل کلاس‌های بازیگری احسان عاقل بیرون آمد، گروه بسیار خوب و خوش‌آتیه‌ای است. گروهی که اولین کار خود را با نمایش «تهوع» آغاز کرد و از قضا آن هم یک نمایش فیزیکال بود. آمادگی جسمانی، تمرکز روی حرکات، بیان احساسات و عواطف با حرکت‌های درست و دقیق چهره و چشم‌ها، افتادن و برخاستن‌ها، همه نشان از استعدادهایی دارد که با جان‌ودل شیفته‌ی تئاتر و هنرهای نمایشی‌ است.

این روزها نمایش «برچسب» به نویسندگی و کارگردانی «احسان عاقل» در مجتمع سرو کاشمر در حال اجراست.  شاید بسیاری از مخاطبان ندانند، اما هرکار هنری تا به اجرا در می‌آید، با موانع زیادی روبه‌رو می‌شود. تمرین و تأمین هزینه‌ها و دکور و نور و تدارکات و ... این‌ها خود نیازمند بسیاری چیزهاست. در نمایش‌ و علی الخصوص نمایش‌ها فیزیکال، تأمین سلامتی بازیگر نیز در اولویت است. چراکه آسیب‌دیدن بازیگر به مثابه‌ی افت جدی یک نمایش است؛ در صورت بروز مشکل و اتفاق تا بازیگر جایگزین آماده شود و گروه با او هماهنگ شود، وقت و انرژی یک گروه بسیار تحلیل می‌رود.

در شب سوم این نمایش میهمان گروه «صدای سکوت» برای دیدن نمایش «برچسب» بودیم. نمایشی که حرکت و سرعت شاخصه‌ی اصلی آن است. نمایشی که بیشتر بر جنبه‌ی حرکت و موسیقی است و دیالوگ در آن نقشی ندارد؛ گرچه با یک زبان خودساخته سعی در ارائه نوعی از دیالوگ با مخاطب وجود دارد؛ اما، جنبه‌ی فیزیکال و موزیکال کار می‌چربد.

در آن شب اجرا به بهترین شکل تمام شد. دو شب بعد به دعوت و پیشنهاد دوستی، دوباره به دیدن این نمایش رفتیم. در این شب، یکی از بازیگران با دست گچ‌گرفته روی صحنه آمد. مسأله را جویا شدم و گفتند روی صحنه در حال اجرا دست آن بازیگر شکسته است؛ اما، نکته‌ای که برایم جالب بود این بود که آن بازیگر در همان لحظه هم تنها یک دغدغه داشته و آن ادامه‌ی نمایش بوده است. این میزان از دلبستگی و علاقه به نمایش و بازیگری برایم قابل تحسین است. آن هم از نسل جوانی که هنوز در حال گذراندن دوران مدرسه است. تصمیم داشتم درباره‌ی نمایش برچسب بنویسم؛ اما واقعاً از خودم پرسیدم نمایش برچسب بدون این بازیگران معنا و مفهومی دارد؟ اگر بازیگران را از این نمایش حذف کنیم، چیز دیگری می‌ماند؟ راستش را بخواهید حضور قاطع و عاشقانه‌ی این بازیگرانِ جوان روی صحنه با این سابقه‌ی کم در مقایسه با دیگر بازیگران حوزه‌ی تئاتر کاشمر، ستودنی است. این استعدادها بیان‌گر این است که چراغ هنر همواره روشن خواهد ماند. این میزان از تعهد به کار هنری، این میزان از عشق و علاقه به کار فرهنگی در نسل جوان ستودنی نیست؟ نسلی که می‌تواند با آموزش درست در مسیر درست حرکت کند و همواره زبان حال جامعه باشد. این مسأله برایم از آن جهت مهم است که جامعه‌ی ایران با وجود چنین جوانانی نمی‌تواند خالی از هنر بماند. هرکدام از این جوانان که هرشب روی صحنه می‌روند و آن‌طور خالصانه و عاشقانه به ایفای نقش می‌پردازند، نور امید را در دل روشن می‌کنند. یک پیام دیگر این است که دوره‌ای تمام شده است و دوره‌ای جدید شروع شده است. حالا امروز نوبت دوره‌ی این نسل است. نسلی که ادامه‌دهنده‌ی هنر است. نسلی که پرسشگر است. پویا و جوینده است. سرحال و خوش‌حوصله است. از همه مهم‌تر امید و انگیزه دارد. روزی یکی از پیشکسوتان تئاتر با من صحبت می‌کرد و گفت: سراغ جوانان برو و با آن‌ها صحبت کن. من هرچه بگویم از گذشته است؛ اما، آن‌ها هرچه بگویند از آینده است. معنای حرف آن پیشکسوت تئاتر را کاملاً درک کردم. امروز این نسل، برای آینده‌ی تئاتر تلاش می‌‌کند.

 

هنر، همواره حرکت است!

 

هنر و کار هنری بدون حرکت و پویایی، چیزی جز تکرار و خمودگی و ایستایی نیست. هنرمندانی همواره موفق‌اند که در حرکت باشند. مطالعه‌ی مستمر و مدّون؛ تحقیق و دیدن و تجربه کردن؛ جست‌وجوی بی‌وقفه؛ آزمون‌وخطا کردن مکرر؛ همه‌ی این‌ها باعث می‌شود تا هنرمند همواره در حرکت باشد و به‌قول نسل جوان امروز «آپدیت» باشد. درجهان امروز، همه چیز با سرعت در حال تولید است. نمی‌توان همه را دید و شنید و خواند. اما می‌توان آثار مهم و تأثیرگذار را بررسید. تنها با این کار است که می‌توان خود را پویا و فعال داشت. کار نو کرد؛ مسایل مهم را بررسی کرد و پیش روی مخاطب قرار داد. من عمیقاً معتقدم که هنر نجات‌دهنده و هشداردهنده است. از همین رو هنر را باید ارج نهاد و به آن توجه کرد. نباید از این حرف خطا برداشت شود که مقصودم از هنر صرفاً تئاتر است. هر آن‌چه به عنوان آینه‌ای در مقابل جامعه قرار می‌گیرد هنر است. شعر و موسیقی و عکس و نمایش و سینما و مجسمه‌سازی و نقاشی و سفال‌گری و... نماینده‌ی مردم است. این رسالت هنر است که در خدمت جامعه باشد؛ زبان گویای جامعه باشد. به جای جامعه بیندیشد و به نمایش بگذارد. رسالت هنر چیزی جز این نیست.

 

برچسب:

 

در نگاه اول ممکن است مخاطب پای نمایش برچسب کلافه شود. البته امری طبیعی است و مخاطب کمتر با این گونه‌ی نمایش آشناست؛ اما این‌طور نیست که مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند. از اساسی‌ترین انگیزه‌های کارهای نمایشی مدرن این است که به تعداد هر مخاطبی که اثر هنری را می بیند، نقد و تحلیل وجود دارد. هر مخاطب حالا در کسوت یک منتقد و تحلیل‌گر حاضر می‌شود. خودش می‌بیند، فکر می‌کند، برداشت می‌کند و نتیجه‌گیری‌اش را بیان می‌کند. برچسب از آن دسته نمایش‌هایی است که مخاطبْ خود تصمیم می‌گیرد و تحلیل می‌کند. این نوعی از نقد است که به تعداد تمام مخاطبان صادر می‌شود.

این نوع نمایش اگرچه ممکن است برای مخاطب کمی گنگ و مبهم باشد؛ اما، دست مخاطب را باز می‌گذارد تا بیشتر فکر کند و تحلیل و تصویر کند.