«گفت و گو» یعنی چه؟
بعضی از روستاهای کاشمر نسبت به دیگر روستاها مردم شادتری دارد. با توجه به تجربه ای که از تدریس در روستاها دارم دانش آموزان برخی از روستا هم نسبت به دیگر روستاها، خودمانی ترو رک تر و صریح تر هستند ضمن این که رعایت ادب را هم دارند. در سالی که مدرسه راهنمایی یکی از این روستاها تدریس داشتم مدیر مدرسه یک کار خاص انجام می داد. برنامه اش این بود که به کلاس ها برود و برای بچه ها صحبت کند. این کار به مرور برای بچه ها خسته کننده شده بود. یک بار قبل از ورودش شنیده بود یکی از بچه ها خطاب به بقیه می گوید:« سر جایتان بنشینید، باز می خواهند نصیحتمان کنند.» همکارم با ناراحتی و گلایه آمد که ببینید چقدر برای بچه ها وقت می گذارم این هم نتیجه اش.
به نظر می رسد بیشتر افراد از گفت و گو همین برداشت را دارند.همه ما وقتی می خواهیم موضوعی را به دیگران اثبات کنیم یا دیگران را اقناع کنیم بیشتر در مورد موضوع صحبت می کنیم و حول و حوش آن حرف می زنیم. این موضوع وقتی افراد بزرگتر می خواهند برای کم سن و سال ها حرف های متقاعد کننده بزنند یا وقتی مسئولی می خواهد درستی حرفش را اثبات کند شکل آمرانه تر و حق به جانب تری می گیرد که نتیجه آن برای طرف مقابل یعنی آنها که مراجع یا مردم یا نوجوانان هستند قابل پذیرش نیست. بیشتر افراد در این گونه جمع ها سخنران هستند، متکلم الوحده اند، موعظه می کنند و انتظار دارند دیگران آنها را بی بروبرگرد قبول داشته باشند. «گفت و گو» از نظر بیشتراین افراد یعنی « توافق در مورد آنچه من می خواهم» یا« موافقت با سیاست هایی که من می خواهم اجرا کنم».
این روزها که حرف از اهمیت «گفت و گو» زده می شود « گفت و گو» یک مفهوم نامشخص برای ماست و بیشتر به سمت نصیحت کردن پیش می رود و «آن دیگری» که مخاطب «گفت و گو» است نادیده گرفته می شود و این پیام به ذهنش متبادر می شود«باز می خواهند نصیحتمان کنند.»
اما «گفت و گو» یک مشخصه اصلی دارد و آن هم نقش آفرین کردن منتقد است. افراد در «گفت و گو» هم را برابر و هم وزن می بینند. برتری طلبی ندارند. از کلیشه ها و پیش فرض ها دوری می کنند. گروهی هستند که می خواهند یک مساله را حل کنند و مطمئن هستند که نظرات آنها در حد امکان و در صورت درست بودن کاربردی خواهد شد. به همین دلیل کینه جویی و بغض و عداوت با هم ندارند. از دانایی جمعی و خرد جمعی در گفت و گو استفاده می شود و مدارا کردن با یکدیگر از اصولی است که افراد اهل « گفت و گو» از آن برخوردارند. در «گفت و گو» همه افراد به طور یکسان «عاقل» ، «خیرخواه» و «حقیقت طلب» هستند.
در گفت و گو افراد به این فهم می رسند که اگر اختلاف عقیده ای وجود دارد ، ریشه در تلاش برای اصلاح امور دارد و صداهای مختلف همه یک هدف مهم که همان آرامش جامعه است را دنبال می کنند.
انسان موجودی است پویا و دارای مسائل حیاتی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی. این مسائل می تواند در یک جامعه «گفت و گو»مدار انباشت نشود و از عرصه «گفت و گو» به عرصه عمل درآید ولی در جامعه سخنران محور انباشت مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سیاسی به صورتی پیچیده می شود که اگر یک مسئله اجتماعی را بخواهیم بررسی کنیم نمی توانیم از سیاست و اقتصاد وفرهنگ دوری کنیم این درهم تنیدگی، نتیجه بی توجهی اولیه به مسائل ، در نظر نگرفتن خرد جمعی و حل نشدن به موقع مشکل در زمان مناسب است.
محبوبه وزیری
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ