آخرین اخبار

عجله و شتابزدگی چرا؟

  پیج اینستاگرامی آموزش نقاشی و طراحی حسام اسحاق خانی نقاش چیره دست دیارمان را نگاه می کردم به نکته ای برخوردم که شاید برای همه ما اتفاق بیفتد. تعداد زیادی از فالوورهایش از او پرسیده بودند چطور می توانیم ظرف مدت کوتاهی به مهارت برسیم. وی توضیحات خوبی در این مورد داده بود. نوش...
کد مطلب : 155
پنجشنبه, 06 مهر 1402
194 بازدید
نویسنده : محبوبه وزیری

 

پیج اینستاگرامی آموزش نقاشی و طراحی حسام اسحاق خانی نقاش چیره دست دیارمان را نگاه می کردم به نکته ای برخوردم که شاید برای همه ما اتفاق بیفتد. تعداد زیادی از فالوورهایش از او پرسیده بودند چطور می توانیم ظرف مدت کوتاهی به مهارت برسیم.

وی توضیحات خوبی در این مورد داده بود. نوشته بود که مهارت نیاز به زمان دارد، شما به خودتان زمان بدهید . فرض کنید سال آینده این کار را شروع کردید و ببینید طی این یک سال که تمرین و یادگیری انجام می دهید به چه نتایجی دست پیدا کرده اید . از زمانی که خودش صرف یادگیری و رسیدن به کسب این درجه از مهارت صرف کرده صحبت کرد و در نهایت تلاش کرد مخاطبانش را به این درک برساند که باید تلاش کنند و به خود فرصت دهند. حسام اسحاق خانی کاملا متفاوت با دیگر مربیان یا مدرسین آنلاین رفتار کرد و واقعیت کار را برای یادگیرندگان با صداقت توضیح داد.

این روزها صفحات اینستاگرام از تبلیغات برای رسیدن به اهداف عالی در کوتاه مدت پر است . با کمی تفکر می توان فهمید که این ها فقط تبلیغ است و عملی نخواهد شد. تبلیغات قبولی در کنکور پزشکی در صورت شرکت در کلاس های تست زنی در یک ترم، چگونه در یک ماه انگلیسی صحبت کنیم ، یادگیری برنامه نویسی در یک ماه و کلاس های ورزشی برای رسیدن به بدنی ایده آل در سی روز  را در شبکه های اجتماعی مکرر می بینیم. 

سوال این است چرا ما در هر کاری عجله داریم و می خواهیم سریع به نتیجه مورد نظرمان برسیم؟ چرا ما مردمی شده ایم که مثل پینوکیو دوست داریم طلایمان را بکاریم تا درخت طلا برداشت کنیم؟ پدیده عجله و شتاب را می توان از دو دیدگاه روانشناسی فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد

الف:  دیدگاه فردی

دنیای امروز خیلی گسترده است و چیزهای زیادی برای یادگیری، دیدن و شنیدن وجود دارد و چون انسان شخصیتی کنجکاو دارد دلش می خواهد اطلاعاتی در همه زمینه ها داشته باشد و کارهای متنوعی را انجام دهد. افراد برای اینکه کارهای آن ها بر روی هم انباشته شده و در زمان مشخص به اتمام نمی رسد دچار استرس می شوند و همین عوامل استرس زا باعث می شود کارها را با عجله انجام دهند. یکی از روانشناسان می گوید:« مقاومت در برابر این همه تحرک عصر جدید که همواره نوید شرایط بهتر را می‌دهند، دشوار است. به همین دلیل  مدام وسوسه می‌شویم و می‌خواهیم بلافاصله به هر چه به ما عرضه می‌شود دست پیدا کنیم.» یک روانکاو معتقد است: «افراد همیشه عجول چون خود را در دیدرس دیگران می‌بینند یا می‌خواهند مورد تأیید جامعه باشند، می‌کوشند اعتماد به نفس پایین خود را جبران کنند. در واقع، با زیاد کردن فعالیت خود، آنها بیرون از وجودشان دنبال قدرشناسی هستند و نمی‌توانند در درون برای خود اهمیت قائل شوند. آنها وقت خود را پر می‌کنند تا خلأ درون را پر کنند.»

باید متذکر شد چنین افرادی حتی ممكن است كه زمان كافی در اختیار داشته باشند اما برای انجام كارهای روزمره خود بیش از حد عجله می‌كنند و نه‌تنها خودشان دچار استرس می‌شوند بلكه استرس بیهوده خود را به اطرافیان‌شان نیز انتقال می‌دهند.

 

ب: دیدگاه اجتماعی

یکی از نظریه پردازان اجتماعی معتقد است وقتی به هدف ها نتوان از طریق ابزار مناسب دست یافت جامعه عجول می شود. به اعتقاد وی وقتی از دوران کودکی به افراد به طور مستقیم و غیر مستقیم  آموزش داده می شود که برای به دست آوردن جایگاه مناسب در جامعه به ویژه از نظر اقتصادی باید فردی صادق، درستکار، امانتدار و تحصیل کرده و ... باشند ولی در عمل و در واقعیت خلاف آن مشاهده شود باید منتظر این وضعیت در جامعه بود. فرد کارمند یا کارگر و یا جوانی که صادقانه و با تلاش مخلصانه در پی کسب مال از راه های قانونی و شرعی بوده و در اطراف خود می بیند که افرادی نیز در جامعه هستند که بدون هیچ تلاشی و به یک باره ثروت زیادی را بدست می آورند و از زندگی خوبی برخوردار می شوند، احساس یأس و سرخوردگی بر وی مستولی می شود. افراد جامعه با دیدن چنین افرادی در اطراف خود به مرور به این باور می رسند که با کار صادقانه و زندگی بدون غل و غش تقریباً غیرممکن است به ثروت برسند.

وقتی خبری تحت این عنوان که یک فرد برای خانه دار شدن 45 سال باید کار کند منتشر می شود، توقع این که مردم دنبال گلدکوئیست و شرکت های هرمی نباشند، توقع بجایی نیست. وقتی با خرید و فروش یک ماشین معمولی می توان بیش از 300 میلیون کسب کرد دیگر انتظار یک کارمند برای پاداش پایان خدمت بی معنی می شود و شکیبایی معنایش را از دست می دهد.

به نظر می رسد یک پُلی در جایی از مسیر فرهنگ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسد. آن پل، همان «فرهنگ شکیبایی» است. جامعه امروز ما در مطالعه، سه خط استوری برایش بس است. در ازدواج، بین عشق و نفرتش ۱۰ ثانیه زمان می‌برد. در کار از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد. در تحصیل، از سیکل تا دکترایش یک مدرک ساختگی فاصله دارد و در هنر، از گمنامی تا شهرتش، به‌اندازه یک فیلم دو دقیقه‌ای در یوتیوب است!