نقش خزان بر هنر قالی بافی کاشمر
در حافظه کسانی که دوره میانسالی را گذرانده اند خاطراتی از کارگاه ها و بافت فرش دستباف کاشمر نقش بسته است. در هر کوی و برزنی قالی بافان در کارگاه های قالی بافی در حال فعالیت بودند و صدای نقشه خوانی آنها با طنین خاص به گوش می رسید. در کوچه ای که مسیر رفت و آمدم هر روزه ام به مدرسه ترابی شهید کنونی (حسنی رخ سابق) بود، دو کارگاه قالی بافی وجود داشت که همان صدای آهنگین و گوش نواز با دور شدن و نزدیک شدن به کارگاه کم می شد و اوج می گرفت.
اتمام بافت فرش هم برای ما کاشمریها خاطره ساز بود. در آن زمان یعنی حدود چهل و اندی سال پیش، ما با خانواده ای که فرزندانشان هم سن و سال بچه های خانواده ما بودند، رفت و آمد داشتیم. قالی آنها که بافته می شد، خانه ما هم نشاط بافت قالی را احساس می کرد. خانواده بافنده که اهل یکی از روستاها بودند به خانه ما می آمدند و رخت و لباس و آنچه بچه ها دوست داشتند را برایشان می خریدند . پدر خانواده هم به قول کاشمری ها دست و دلباز بود و به بچه ها آن روزها سخت نمی گرفت. بچه ها هم روزهای خوشحالی شان بود تا می توانستند بازی می کردند و به خرید می رفتند و برای خودشان وسایل دلخواه می خریدند.
در آن روزها قالی بافی سهم عمده ای در اشتغال کاشمری ها و وضعیت اقتصادی آنان داشت اما کم کم از اهمیت آن کاسته شد. در این نوشتار ابتدا به نکاتی در مورد سهم قالی بافی در اشتغال و تعداد افرادی که در یک کارگاه فرش تک باف به کار گرفته می شدند و سپس به دلایل افول شغل قالی بافی اشاره می شود.
یک کارگاه و چهار نفر شاغل
یک استادکار قالی بافی کاشمری می گوید: برای بافت یک قالی باید چهار نفر کار کنند دو نفر گوشه کار که یک نفر در سمت چپ دار قالی و دیگری در سمت راست می نشیند و روی حاشیه ها کار می کند. حاشیه های فرش به نوارها و قسمت های باریک و پهن اطراف فرش اطلاق می شود که در انواع فرش های ایرانی مختلف و سایز آن متفاوت است. اکثر فرش های ایرانی دارای حاشیه می باشند و شما کمتر فرشی را می توانید بدون حاشیه مشاهده نمایید. حاشیه فرش دستباف باعث زیباتر به نظر رسیدن فرش می شود. انواع فرش های ایرانی با توجه به فرهنگ خاص هر شهر، در شهرهای مختلف ایران بافته می شود که هر یک از این فرش ها اصول و قواعد خاصی دارد. فرش های کاشمر دارای 4 حاشیه است که اولین حاشیه دور فرش، دومی زنجیره، سومی کتیبه و چهارم زنجیره بعدی که حاشیه را از متن فرش جدا می کند.
این استادکار می افزاید: گوشه کار سمت چپ فرد ماهرتری است و نقشه حاشیه را می خواند و گوشه کار سمت راست دقیقا آنچه را که او می بافد و می خواند در سمت راست می بافد. نقشه خوانی قالی دستباف یکی از شغل های اصلی در قالی بافی در دوران قدیم بود که نسل به نسل و سینه به سینه به طور شفاهی منتقل می شد و از این روش برای تسریع بافت قالی استفاده می شد. با توجه به این که خوش آهنگ شدن و موزون بودن کلمات و اصوات می توانست در سرعت بخشی به کار کمک کند معمولا استادکاران طراح و نقشه کش فرش تا حد امکان نسبت به شعرگونه شدن آن اقدام می کردند.
گوشه کار سمت چپ شروع به خواندن نقشه می کند:«سراول، سراول، تابجا، تابه سرپنج-یعنی دوتا سمت چپ و دوتا سمت راست که با گره وسط پنج تا می شود- تای سفید، روش چیندَه و....»
استادکار کاشمری در مورد بافت متن فرش هم اظهار می دارد: دو نفر هم وسط قالی می نشینند که یک نفر «استاکار» است و دیگری «نقشه شنو». استاکار نقشه را می خواند و می بافد و نقشه شنو هم آن را اجرا می کند یعنی دقیقا کاری را انجام می دهد که استاکار انجام می دهد. استادکار هم نقشه می خواند ولی صدای او آرامتر است چون نقشه شنو در کنارش دارد می بافد و از او فاصله ای ندارد و صدا همچنان آهنگین است.
وی همچنین تاکید می کند: بافت فرش در کاشمر بر اساس مقاط است. مقاط 12 هزار گره است، یعنی اگر یک فرش دارای 800 رج باشد و در هر رج 600 گره، مقاط آن فرش 800 ضرب در 600 و تقسیم بر 12 هزار است که حاصل 40 مقاط می شود. به عبارتی این فرش 40 مقاط است.
این استادکار خاطرنشان می کند: فرش کاشمر 220 مقاط است. هر فرد اگر ماهر باشد و خوب ببافد در روز یک ربع یا یک چهارم مقاط را می تواند ببافد به عبارتی می توان گفت یک قالی دستباف کاشمری 220 روز کار چهار نفره برای بافت نیاز دارد.
حُسن وی جمله بگفتی عیب وی نیز بگوی!
تا اینجا خاطرات خوش قالی بافی بیان شد. ولی ایرادات عمده ای در این کار وجود داشت که از همه بیشتر کم ارزش تلقی شدن قالی بافی در فرهنگ مردم تاثیر سوء آن را بر این کار برجای گذاشت. قالی بافی شغل سختی تلقی می شد که آینده درخشانی را برای بافنده رقم نمی زد. مکانی که برای بافتن فرش در نظر گرفته می شد معمولا کم عرض و دارا کمترین امکانات بود. برخی قالی بافان به علت فقر مالی دار قالی را در جایی بسیار نامناسب برپا می کردند که صدمه جبران ناپذیری به آنان وارد می شد. اکثر کارگاه های قالی بافی در روستاها وحتی شهر فاقد شرایط بهسازی و بهداشتی و تهویه مناسب بود و کارگران قالی باف در معرض عوامل زیان آور محیط کار بودند.
کم ارزش تلقی شدن این شغل در تهدیدات معلمین یا والدین هم نمود داشت. یادم می آید زمانی که می خواستند بچه ای هم سن و سال من را در مدرسه تهدید کنند ، گفته می شد: « تو را باید پشت کار قالی بافی بفرستند.» بچه ها از کتک خوردن با « پاکی» که کاشمری ها به آن «پَکی» می گفتند خاطره ها داشتند. (پاکی وسیله ای است که خامه را پس از گره زدن در دور تارها با آن می برند ودر بعضی مناطق کشور با نام کاردک نیز مشهور است.) در آن سال ها حتی در خانواده هایی که تمکن مالی کمتری داشتند اجاره دادن کودکان برای قالی بافی رایج بود. این مشکلات باعث می شد هنر قالی بافی به عنوان یک هنر درخشان دارای ارزش فرهنگی نباشد و بیشتر به چشم یک کار سخت برای به دست آوردن لقمه نانی به آن نگریسته شود.
سال 74 که در یکی از روستاها مشغول به کار بودم زمزمه های عدم تمایل از بافتن قالی و سرکشی از کارکردن در بین دانش آموزانم شنیده می شد. یکی از بچه ها می گفت که مادرش کتکش می زند که پای دار قالی بنشیند و او نمی نشیند. مادرش را که به مدرسه خواستیم گفت:« همه بچه ها قالی می بافند و همین یکی از کارکردن امتناع می کند و حق دیگران را ضایع می کند»
مادرها که به مدرسه می آمدند از کمردرد می نالیدند و آنها هم تمایلی به کار نشان نمی دادند. کارهای تولیدی روستایی و به ویژه قالی بافی تک باف و کارگاه های خانگی کم کم برچیده شد و شاغلین این عرصه کم و کمتر شدند .
دلیل عدم اقبال به قالی بافی چیست؟
کارشناسان می گویند در حالی که جمعیت فعال کشور در سال های 74 تا 95 به طور ملایم افزایشی بوده، سهم شاغلان صنعت فرش با کاهش مواجه شده است که دلایل عمده آن عبارتند از:
- موانع قانونی وضع شده در مقررات صادرات و واردات که به کاهش صادرات فرش و به تبع آن کاهش تولید منجر شده ، نهایتا به روند نزول شاغلان در صنعت فرش و به تبع آن کاهش تولید منجر شده است.
- فرش دستباف، یکی از اختصاصیترین محصولات ایرانی بود که در جهان طرفداران خاص خود را داشت و برای مدتها بازار آن در قبضه ایران بود، اما حالا هند بازار صادراتی فرش دستباف ایران را از آن خود کرده است. ازسویی بازار فرش ماشینی نیز که طرفداران خاص خود را داشت نیز اکنون در اختیار ترکیه و مراکش قرار گرفته و ردپای ایران در آن بسیار کمرنگ شده است.
- بالا بودن قیمت مواد اولیه باعث می شود که بافنده نتواند استفاده دلخواه از کارش داشته باشد از طرفی این موضوع هم سبب افزایش قیمت فرش شده و هم رغبت بازار را برای خرید فرش کاهش میدهد.
- راغب نبودن بیشتر افراد جامعه برای خرید فرشهای دستباف به دلیل قیمت بالای آن، کمبود نقدینگی و کاهش تعداد بافندگان فرش دستباف به دلیل بیماریهای ناشی از کار قالیبافی بخش مهمی از مشکلاتی است که به خاطر عدم پشتیبانی های دولتی، بافندگان با آن دست به گریبانند و این عوامل در کنار هم موجب شده فرش دستباف امروز جایگاه واقعی خود را در میان کشورهای جهان از دست بدهد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ