هر گِردی گردو نیست!
سالهاست هنر کاشمر، قربانی گیشه شده است. گوی رقابت برای جذب مخاطب از یکدیگر ربوده میشود. این معضل، توقع مخاطب را هم پایین آورده است. مخاطب ابتدا برای رفتن به یک تئاتر یا یک کنسرت به قیمت بلیت نگاه میکند. کسی به کیفیّت، ماهیّت اثر، اندیشه ورزی و... نگاه نمیکند و یا کمتر نگاه میکند. این مسأله، نهتنها حوزهی هنر شهرستان، که مخاطب را هم دچار ایستایی میکند. آثاری که میتوان گفت فاقد محتوا و فرم و نگرش به اجتماع و نیاز جامعه است.
در این یادداشت برآنیم تا مرز تئاتر و جنُگ را از یکدیگر تمیز دهیم.
روزی روزگاری، تئاتر کاشمر!
روزگاری روی صحنهی تئاتر کاشمر کسانی چون جاودانیاد براتالله شیبانی و کاظم آبی و محمد ناصری و جلیل یغمایی و... بودند. پس از این عزیزان کسانی چون احسان عاقل که دانشآموختهی رشتهی کارگردانی تئاتر است پا بهصحنه گذاشتند. کسان دیگری هم بودهاند که آوردن نام تکتکشان دشوار است و ممکن است کسی از قلم بیفتد. چه بر سر حوزهی نمایش کاشمر آمده که از جشنوارههای فجر و استانی و کشوری باز مانده است؟ البته این مسأله به استثنای تئاتر «برچسب» است که به استان راه یافته است.
اجرای تئاتر، دارای استانداردهایی است که عمل به آن ضروری است. بهعنوانمثال در یک تئاتر کمدی، ساختار و فرم و محتوا وجود دارد و خط سیر داستانی نیز مشخص است. بهبیان دیگر تمام ساختار یک تئاتر را داراست، اما در ژانری متفاوت است. در یک تئاتر کمدی ما با فضاسازیهایی مواجهیم که مخاطب میتواند در خلال اجرا بهفکر فرو برود، بخندد، سکوت را تجربه کند و صدا را نیز بههمین شکل. درمقابل اگر بخواهیم کمدی را با یک جُنگ مقایسه کنیم دیگر چنین توقعی نداریم و دنبال چنین چیزی هم نمیگردیم و صرفاً به آن به چشم یک سرگرمی گذرا مینگریم؛ اما اینکه بخواهیم یک جُنگ را بهعنوان تئاتر به مخاطب معرفی کنیم، در واقع مخاطب را گمراه کردهایم. اگر بخواهم دربارهی جُنگ یک نکته بگویم، سادهترین تعریف یک جُنگ از نگاه من چیدن چند اتفاق خندهدار در کنار یکدیگر است که در نهایت می تواند ارتباطی بهیکدیگر پیدا نکند. در چنین شرایطی، مخاطب جُنگها میتواند بیشتر از یک تئاتر جدی باشد.
نابازیگران روی صحنهی بازیگران!
یکی از شاخصههای مهم بازیگری، زبان بدن است. بازیگر باید توان اجرای بالایی داشته باشد تا با حرکت بدنش معنا و مفهومی را به مخاطب القا کند. نوع راه رفتن، ایست روی صحنه، نگاه کردن و در نهایت تمام آنچه متعلق به آن بازیگر است، باید در اختیار نمایشنامه یا متن قرار گیرد. اصول و قواعد بازیگری را میتوان نادیده گرفت؟ بهصرف استعداد یک یا چند نفر در خنداندن دیگران نمیتوان به آنها صفت بازیگر داد. باید عیارسنجی شوند تا حداقل ببینیم قادر به انجام و اجرای یک متن ساده هستند یا نه!
آنچه ما در نگاهی گسترده شاهدش هستیم، اوضاع نابهسامان هنر است. سالهاست که نوشتهایم و گفتهایم که هنر، پدیدهای نیست که کسی بتواند یکشبه به آن دست یابد یا بتواند اثری تولید کند. هنر، یعنی شناخت تاریخ، فلسفه، روانشناسی، ادبیات، جامعهشناسی. نمیتوان به کسی گفت که تو هنرمند هستی، بیآنکه کوچکترین دانشی در این زمینهها داشته باشد و تصور کنیم که ابتداییترین قدم برای عیار کار هنری را به «مدینهفاضله» نسبت دهیم.
صحنهی تئاتر، صفحهی اینستاگرام نیست...
مرز میان هنر و ابتذال از بین رفته است. مرز میان طنز و هزل و کمدی و مسخرگی نیز از بین رفته است. اگر بپرسیم کمدی چیست یا طنز و هزل و هجو چیست چه پاسخی خواهیم شنید؟
پیش از این بیان شد که برای جُنگها، تابعیتی بهعنوان قانون، همچون کمدی قائل نمیشوند؛ اما، این بدین معنی نیست که هر دیالوگ سطحی و هنجارشکنی را بهکار ببریم. برجستهترین راه از بین بردن معناها و ارزشها، شوخی با آنهاست. شوخی میتواند قبح همه چیز را از میان ببرد. ثمرهی این مثلاً تابوشکنیها، دیالوگهای سطحی و مبتذلی است که در بسیاری از فیلمهای سینمایی طنز سطحینگرانه میبینیم. حالا تصور کنید همین دیالوگها در صحنههای جنگ و نمایش هم راه یابد. این چیزی جز تکثیر ابتذال نیست.
در فضای مجازی، شوخیها و مزه پرانیها (دستم نمیرود از کلمهی طنز استفاده کنم) فراتر از شخص و فرد رفته و تا کلمات رکیک دربارهی خانواده هم رواج یافته است.
هنر، حافظهی تاریخی زمانه است:
هر زمانهای، مطلوب هنری خود را میطلبد. زمانی که شبههنر رواج یابد. هنرمند واقعی گوشهنشین و منزوی میشود. مخاطب نیز در غیاب هنر، بهدنبال شبههنر به راه میافتد. در اثر تکرار، رفتهرفته شبههنر رنگ و جلا مییابد و هنر اصیل و اندیشهور، جایش را به ابتذال میدهد.
چنین آثار نمیتواند تاریخ زمانه را حفظ و به آینده منتقل کند. چند لحظه تصور کنید در آینده قرار گرفتهاید و میخواهید از روی آثار هنری به جا مانده از این زمان، تاریخ و فرهنگ و اوضاع امروز را مورد بررسی قرار دهید! چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
امروزه، همهچیز بهسرعت تولید میشود و بهسرعت سرِ زبانها میافتد؛ از تولید تکیهکلام جدید تا منسوخ شدن دیگری، چهقدر زمان میگذرد؟ سرعت تولیدات مجازی و شبههنری آنقدر افزایش یافته که دیگر مجالی برای بروز و ظهور هنر اصیل و استخواندار نمانده است.
اینچنین اوضاعی اگر چه منطقاً پایدار نخواهد بود، اما بخش عمدهای از انرژی جامعه و هنرمندان را مصرف خواهد کرد.
نوشتن نظر:
ارسال پاسخ